responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 297

تصریح امام حسن بر امامت برادرشان

کلینی با سند خود از مفضل بن عمر نقل کرده است:
امام صادق علیه‌السلام فرمود:چون وفات حسن بن علی علیه‌السلام فرارسید، فرمود:قنبر! ببین آیا پشت در، مؤمنی از غیر آل محمد صلی الله علیه و آله حضور دارد؟ قنبر گفت:خدا و پیامبر او و فرزند پیامبر، از من داناترند. امام حسن علیه‌السلام فرمود:محمد بن علی [ابن‌حنفیه] را بخوان. و [قنبر می‌گوید:] من نزد او رفتم، و چون داخل شدم، گفت:[امیدوارم] جز خیر نباشد؟ گفتم:ابامحمد تو را می‌خواهد. و او - بدون آن که بند کفش خود را ببندد - همراه من با شتاب آمد، و چون مقابل امام حسن علیه‌السلام ایستاد، سلام کرد. امام حسن علیه‌السلام به او فرمود:بنشین که همچون تو نباید از شنیدن - سخنی که با آن، مرده‌ها زنده و زنده‌ها مرده می‌شوند - غایب باشد. [ای محمد!] گنجینه‌ی علم و چراغ هدایت باشید که روشنایی روز، برخی درخشان‌تر از برخی دیگر است. آیا نمی‌دانی که خداوند از فرزندان ابراهیم، امامان را قرار داد و برخی را بر برخی دیگر برتری داد و به داود علیه‌السلام زبور عطا کرد؟ و از امتیازات محمد صلی الله علیه و آله نیز آگاهی.
محمد بن علی! من بر تو از حسد بیم دارم که خدا آن را وصف کافران قرار داد و فرمود:«[بسیاری از اهل کتاب می‌خواهند] با وجود این که حق بر آن‌ها روشن شده است، به سبب حسدی که در دل خود دارند، شما را کافر کنند [1] ، [ولی] خدای عزتمند و باشکوه، شیطان را بر تو مسلط نساخته است».
محمد بن علی! آیا از آن سخنی که پدرت درباره‌ی تو فرمود، نگویم؟ او عرض کرد:آری. آن حضرت فرمود:در نبرد بصره (جنگ جمل) از پدر شنیدم که فرمود:هر کس می‌خواهد در دنیا و آخرت به من نیکی کند، به فرزندم، محمد نیکی کند.
محمد بن علی! اگر بخواهی از آن زمان که در صلب پدر، نطفه بودی، خبر خواهم داد. محمد بن علی! آیا نمی‌دانی که حسین بن علی علیه‌السلام - پس از درگذشت من و جدایی روح از بدنم - امام پس از من خواهد بود، و نزد خدای سبحان در کتاب [لوح محفوظ]، علاوه بر وراثت از پدر و مادر خود، وراثت پیامبر صلی الله علیه و آله را دارد؟ پس خدا دانست که شما [خاندان پاک] بهترین خلق او هستید؛ لذا محمد صلی الله علیه و آله را از میان شما برگزید و محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه‌السلام را و علی علیه‌السلام، مرا و من نیز حسین علیه‌السلام را به امامت برگزیدم.
محمد بن علی گفت:تو، امام و وسیله‌ی من به محمد صلی الله علیه و آله هستی. به خدا دوست داشتم پیش از آن که این سخن را از تو بشنوم، مرده باشم. هان! در سرم [از مهر و کمال شما] سخنی است که دلوها نتوانند کشید، و ترانه‌ی بادها [ی مخالف زودگذر] آن را دگرگون نسازد. همچون نوشته‌ی سر به مهری که در صفحه‌ی آراسته‌ی خوش نقش و نگار است، می‌خواهم اظهارش کنم ولی می‌بینم کتاب وحی (قرآن) و کتاب‌های پیشین پیامبران بر من سبقت گرفته‌اند، و آن سخنی است که زبان گویا و دست نویسا از بیانش ناتوانند، تا جایی که قلمی نیابند و کاغذها سیاه شوند و باز به فضل شما نرسند. «و خداوند این چنین، نیکوکاران را پاداش دهد، و هیچ قوامی جز از خدا نیست».
حسین علیه‌السلام از جهت دانش، داناترین ما و از جهت بردباری، وزین‌ترین ما و از جهت خویشی، نزدیک‌ترین ما به رسول خداست. او پیش از آفرینش، فقیه بود و پیش از آن که به سخن آید، وحی را خواند و چنانچه خدا در کسی چیزی [برتر] سراغ داشت، محمد صلی الله علیه و آله را برنمی‌گزید. پس چون خدا، محمد صلی الله علیه و آله را برگزید و محمد صلی الله علیه و آله، علی علیه‌السلام را و علی علیه‌السلام، تو را و تو، حسین علیه‌السلام را به امامت برگزیدی، ما پذیرفتیم و رضا دادیم. کیست که به غیر حسین علیه‌السلام، راضی شود؟ و جز او کیست که ما در مشکلات خود، تسلیم او شویم؟ [2] .
و نیز کلینی با سند خود از جعفر بن زید بن موسی، از پدرش و او از پدرانش علیهم‌السلام نقل کرده است:
روزی ام‌اسلم در منزل ام‌سلمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:رسول خدا صلی الله علیه و آله کجاست؟ ام‌سلمه گفت:دنبال کاری رفته است و هم اکنون می‌آید، و ام‌اسلم انتظار کشید تا پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:پدر و مادرم فدایت باد، ای رسول خدا! من کتاب‌ها را خوانده‌ام و پیامبران و وصی آنان را می‌شناسم. موسی علیه‌السلام در زمان حیات خود، وصی داشت (هارون) و پس از وفاتش نیز وصی داشت (یوشع)، و این چنین بود عیسی علیه‌السلام؛ اینک وصی تو، ای رسول خدا! کیست؟
پیامبر فرمود:ام‌اسلم! وصی من در زمان حیات و پس از وفاتم، یک نفر است. سپس فرمود:ام‌اسلم! هر کس این کار مرا انجام دهد، او وصی من است. آن گاه با دست خود به سنگریزه‌ای بر روی زمین زد، و آن را با انگشت خود مالید تا همچون آرد شد. سپس خمیرش کرد و با انگشتر خود مهر کرد و فرمود:هر که این کار مرا انجام دهد، او در حیات و پس از وفاتم، وصی من است.
ام‌اسلم می‌گوید:من از محضر آن حضرت بیرون آمدم و نزد امیرمؤمنان علیه‌السلام آمدم و عرض کردم:پدر و مادرم فدایت باد! آیا تو وصی رسول خدایی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام‌اسلم! سپس دست خود را به سنگریزه‌ای زد، و آن را همچون آرد کرد و خمیر نمود و با انگشتر خود مهر زد و فرمود:ای ام‌اسلم! هر که این کار مرا انجام دهد، او وصی من است. و من نزد حسن علیه‌السلام - که کودک بود - آمدم و عرض کردم:ای سرورم! آیا تو وصی پدر خود هستی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام‌اسلم! و دست خود را به سنگریزه‌ای زد و همان کرد که آن دو بزرگوار کردند.
و از نزد او بیرون آمدم، و خدمت حسین علیه‌السلام - که سنش را کوچک می‌دیدم - رسیدم و عرض کردم:پدر و مادرم فدایت باد! آیا تو وصی برادر خود هستی؟ آن حضرت فرمود:آری، ای ام‌اسلم! سنگریزه‌ای به من بده. آن گاه مانند آن کار آن‌ها انجام داد.
ام‌اسلم زنده بود تا پس از شهادت حسین علیه‌السلام و برگشتن علی بن الحسین علیه‌السلام [به مدینه]، نزد او آمد و پرسید:آیا تو وصی پدر خود هستی؟ سپس امام سجاد علیه‌السلام نیز همانند کار آن‌ها - که صلوات خدا بر همه‌ی آنان باد - انجام داد. [3] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) بقره:109؛ (کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق).
(2) کافی 300:1، ح 2.
(3) کافی 355:1، ح 15.

نام کتاب : دانشنامه امام حسن علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 297
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست