نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 989
نمونهای از سیاست امام هادی
شخص فقیری خدمت حضرت هادی (علیهالسلام) آمد و گفت: «من از شیعیان جدتان
امیرمؤمنان (علیهالسلام) هستم و قرض سنگینی بر عهدهام افتاده است که
توان پرداخت آنرا ندارم، اکنون جز شما کسی را برای دادخواهی نیافتهام.»
امام (علیهالسلام) فرمود: غمگین مباش و با من بیا.» آنگاه او را به
خانهاش برد چون صبح شد به او فرمود: «برای آنکه حاجتت برآورده شود از تو
میخواهم که با آنچه به تو خواهم گفت هرگز مخالفت نکنی.» و او پذیرفت.
آنگاه امام (علیهالسلام) با خط خود در ورقهای نوشت: «این مرد از حضرت
هادی (علیهالسلام) فلان مبلغ طلبکار است.» و مبلغ را بیش از مقدار قرض او
نوشت، سپس فرمود: «این کاغذ را بگیر و در سامرا نزد من بیا و در حالی که
جماعتی نزد من هستند، این سند را ارائه کن و با ناراحتی و خشم، پولت را از
من طلب نما. تو را به خدا قسم میدهم که مبادا با دستورم مخالفت کنی.» عرب
فقیر پذیرفت و در آن حال که امام (علیهالسلام) به سامرا رفت و جماعت
بسیاری از اصحاب خلیفه به دور آن حضرت اجتماع کرده بودند وارد مجلس شد و
ورقه را بیرون آورد و مطالبهی آن مبلغ را نمود. امام هادی (علیهالسلام)
با کمال مدارا و آرامش و زیرکی از او عذرخواهی نمود و وعده فرمود در اولین
فرصت قرض خود را ادا خواهد کرد. این خبر به متوکل رسید. او برای دلخوشی
امام (علیهالسلام) فوراً دستور داد تا سیهزار درهم به آن حضرت دادند.
امام (علیهالسلام) تمام آن پول را به مرد فقیر داد و فرمود: «قرض خود را
ادا کن و باقی آن را خرج معاش خانوادهات نما.» مرد فقیر گفت: «ای پسر رسول
خدا! به خدا سوگند توقع من از شما کمتر از یک سوم این مبلغ بود، ولی
خداوند، خود بهتر میداند مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد و چه
کسی را امام و حجت خود بر مردم نماید.» [1] . [1] منتهی الامال، محدث قمی، ج 2، ص 645، به نقل از کشف الغمة.
[~hr~]منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام هادی؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ اول 1381.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 989