responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 758

علم امام به امور غیبی‌

شیخ طوسی از منصوری نقل می‌کند که گفت:
عموی پدرم برای من نقل کرد که: روزی نزد متوکل رفتم. او شراب می‌نوشید، و مرا به آن دعوت کرد، گفتم: سرورم! هرگز شراب نخورده‌ام. گفت: تو با علی بن محمد علیهماالسلام باید شراب بنوشید. گفتم: تو او را که اسیر دست تو است نمی‌شناسی، شراب به تو ضرر می‌زند، ولی به او نمی‌زند، و دیگر پیامش را به حضرت علیه‌السلام نرساندم. در یکی از روزها فتح بن خاقان به من گفت: این مرد - یعنی متوکل - از مالی که از قم می‌آید خبر می‌دهد، و به من دستور داد تا در کمین باشم، و به او گزارش کنم، تو به من بگو از کدام راه می‌آید، تا از آن اجتناب کنم. من خدمت امام هادی علیه‌السلام رفتم، دیدم کسی نزد اوست که از او در هم شدم، امام علیه‌السلام تبسم کرد و فرمود: اباموسی! جز خیر رخ نمی‌دهد، چرا آن پیام نخستین را نرساندی؟ عرض کردم: سرورم! من تو را بزرگوار می‌دانم. پس فرمود: آن مال امشب می‌رسد، و به آن دسترسی پیدا نمی‌کنند، تو امشب نزد من باش.
چون پاسی از شب گذشت، و حضرت علیه‌السلام در ذکر [و نماز] بود، آن را با سلام قطع کرد و فرمود: آن مرد همراه با مال آمده است، و خادم نمی‌گذارد نزد من بیاید، برو و آنچه آورده بگیر.
من رفتم و زنبیلی را که مال در آن بود گرفتم و آوردم. فرمود: [برو] به او بگو: آن گردن بندی را که آن زن قمی گفت: اندوخته مادربزرگ من است بده. رفتم، و او آن را داد و آوردم. فرمود: [برو] به او بگو: آن جبه اصلی را که عوض کردی به ما برگردان. رفتم و فرموده امام علیه‌السلام را گفتم: گفت: آری، دختر من. آن را پسندید لذا با این جبه عوض کردم، و می‌روم و آن را می‌آورم.
فرمود: برو به او بگو: خدای سبحان سود و زیان ما را حفظ می‌کند [، و سرانجام به حساب آن می‌رسد]، آن را از [بار] دوش خود بده. من نزد آن مرد رفتم [، و پیام امام علیه‌السلام را رساندم]، و او آن را از [بار] دوش خود درآورد، و بیهوش شد. پس نزد امام علیه‌السلام آمد و گفت: [آقا جان! به ولایت شما] شک داشتم، اینک [به آن] یقین پیدا کردم.
روی الطوسی:
عن الفحام، قال: حدثنی المنصوری، قال: حدثنی عم أبی، قال: دخلت یوما علی المتوکل و هو یشرب، فدعانی الی الشرب فقلت: یا سیدی! ما شربته قط.
فقال: أن تشرب مع علی بن محمد. فقلت له: لیس تعرف من فی یدیک، انما یضرک و لا یضره، و لم أعد ذلک علیه. قال: فلما کان یوما من الأیام، قال لی الفتح بن خاقان: قد ذکر الرجل - یعنی المتوکل - خبر مال یجی‌ء من قم، و قد أمرنی أن أرصده لأخبره به، فقل لی: من أی طریق یجی‌ء حتی أجتنبه، فجئت الی الامام علی بن محمد علیهماالسلام فصادفت عنده من احتشمه، فتبسم و قال لی: لا یکون الا خیر، یا أباموسی! لم لم تعد الرسالة الأولة؟ فقلت: أجللتک، یا سیدی! فقال لی: المال یجی‌ء اللیلة، و لیس یصلون الیه، فبت عندی. فلما کان من اللیل و قام الی ورده قطع الرکوع بالسلام، و قال لی: قد جاء الرجل و معه المال، و قد منعه الخادم الوصول الی، فاخرج وخذ ما معه، فخرجت فاذا معه الزنفیلجة [1] فیها المال، فأخذته و دخلت به الیه، فقال: قل له: هات المخنقة [2] التی قالت لک القمیة: انها ذخیرة جدتها، فخرجت الیه فأعطانیها، فدخلت بها الیه فقال لی: قل له: الجبة التی أبدلتها منها ردها الینا، فخرجت الیه، فقلت له ذلک، فقال: نعم، کانت ابنتی استحسنتها فأبدلتها بهذه الجبة، و أنا أمضی فأجی‌ء بها. فقال: اخرج فقل له: ان الله تعالی یحفظ مالنا و علینا، هاتها من کتفک، فخرجت الی الرجل فأخرجها من کتفه فغشی علیه، فخرج الیه علیه‌السلام فقال له: قد کنت شاکا فتیقنت [3] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) الزنفیلیجة: وعاء تحفظ فیه الادوات، فارسی معرب (لسان العرب 6: 92، زنفلج).
(2) المخنقة: القلادة، (مجمع البحرین 1: 708، خنق).
(3)
الأمالی: 275 ح 66، المناقب لابن شهرآشوب 4: 413، بحارالأنوار 50: 124 ح 2، الامام الهادی علیه‌السلام من المهد الی اللحد: 344، مسند الامام الهادی علیه‌السلام: 37 ح 6.
منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.

نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 758
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست