نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 116
اکرام فقیه
امام عسکری علیهالسلام میفرماید: یکی از فقهای شیعه که با یک نفر
ناصبی، بحث، و با دلیل و برهان او را خاموش، و رسوا کرده بود نزد امام هادی
علیهالسلام آمد، در صدر مجلس امام علیهالسلام، بالش بزرگی نهاده بودند
که امام علیهالسلام کنار آن نشسته، و در خدمتش بسیاری از علویون و بنی
هاشم حضور داشتند، امام علیهالسلام پیوسته او را بلند کرد تا [در صدر
مجلس] بر آن بالش نشاند، و بر او اقبال [و احترام فراوان] کرد، این رفتار
امام علیهالسلام بر بزرگان مجلس سخت آمد، علویون حرمت امام علیهالسلام را
نگهداشتند و چیزی نگفتند، ولی بزرگ هاشمیون گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا
این چنین یک فرد عادی را بر بزرگان بنی هاشم از فرزندان ابوطالب و عباس بن
عبدالمطلب، مقدم میداری؟!امام علیهالسلام فرمود: مبادا از کسانی باشید که
خدای سبحان درباره ایشان میفرماید: «آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از
کتاب [آسمانی] داشتند، به سوی کتاب الهی دعوت شدند تا در میان آنها داوری
کند، سپس گروهی از آنان به حال اعراض، روی برمیتابند؟». آیا به داوری کتاب
خدای سبحان رضا میدهید؟ عرض کردند: آری، فرمود: آیا خدای سبحان
نمیفرماید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون به شما گفته شود: در مجالس
جای باز کنید، پس جای باز کنید، تا خدای برای شما گشایش حاصل کند، و چون
گفته شود: برخیزید، پس برخیزید، تا خدا رتبه کسانی از شما را که ایمان
آورده، و کسانی را که علم دارند بر حسب درجات بلند گرداند»، پس خدا
نمیپسندد مگر آن که عالم مؤمن، بر مؤمن غیر عالم، برتری یابد، چنانکه
نمیپسندد مگر آن که مؤمن، بر کسی که مؤمن نیست، مقدم شود، به من بگویید:
آیا خدا میفرماید: رتبه عالمان را بر حسب درجات بالا میبرد؟ یا رتبه
کسانی را که [فقط] شرافت نسبی [و فامیلی] دارند؟! آیا خدا نمیفرماید: «بگو
[ای پیامبر!]، آیا کسانی که میدانند، و کسانی که نمیدانند یکسانند؟»، پس
چرا از احترام من به این فقیه که خدا والامقامش کرده ناراحتید؟ همانا شکست
دادن این مؤمن، آن مرد ناصبی را با [براهین و] حجج الهی که خدا به او
آموخته، از هر شرافت نسبی برایش بهتر است. عباس گفت: ای فرزند رسول خدا
صلی الله علیه و آله! تو کسی را که همچون ما [شرافت] نسبی ندارد، بر ما
فضیلت میدهی، با این که از صدر اسلام تاکنون کسی که شرافت نسبی بیشتری
دارد، مقدم میشده است؟ امام علیهالسلام فرمود: سبحان الله! آیا عباس
[بن عبدالمطلب] با ابوبکر بیعت نکرد، با اینکه او تیمی بود و عباس هاشمی؟
آیا عبدالله بن عباس به عمر بن خطاب خدمت نمیکرد، با این که او هاشمی و
[قهرا] ابوالخلفا بوده، و عمر عدوی؟ چرا عمر کسانی را که دور از
قریشاند در شورا آورد، ولی عباس را نیاورد؟ اگر مقدم داشتن ما غیر هاشمی
را بر هاشمی، کار نادرستی است، پس بیعت عباس با ابوبکر، و خدمت پس از بیعت
عبدالله بن عباس به عمر را نیز نادرست بدانید، و اگر آنها درست است، پس
این نیز درست است. عباسی هاشمی، دیگر خاموش شد و چیزی نگفت. عنه علیهالسلام أیضا: [قال:]
و اتصل بأبی الحسن علی بن محمد العسکری علیهماالسلام أن رجلا من فقهاء
شیعته کلم بعض النصاب، فأفحمه بحجته حتی أبان عن فضیحته، فدخل علی علی بن
محمد علیهماالسلام و فی صدر مجلسه دست عظیم منصوب [1] ، و هو قاعد خارج
الدست، و بحضرته خلق [کثیر] من العلویین و بنی هاشم، فما زال یرفعه حتی
أجلسه فی ذلک الدست، و أقبل علیه فاشتد ذلک علی أولئک الأشراف، فأما
العلویة فأجلوه عن العتاب، و أما الهاشمیون فقال له شیخهم: یا ابن رسول
الله! هکذا تؤثر عامیا علی سادات بنی هاشم من الطالبیین و العباسیین؟ فقال
علیهالسلام: ایاکم! و أن تکونوا من الذین قال الله تعالی فیهم: (ألم تر
الی الذین أوتوا نصیبا من الکتاب یدعون الی کتاب الله لیحکم بینهم ثم یتولی
فریق منهم و هم معرضون) [2] ، أترضون بکتاب الله عزوجل حکما؟ قالوا بلی،
قال: ألیس الله تعالی یقول: (یا أیها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی
المجالس فافسحوا یفسح الله لکم و اذا قیل انشزوا فانشزوا یرفع الله الذین
آمنوا منکم و الذین أوتوا العلم درجات) [3] ، فلم یرض للعالم المؤمن الا أن
یرفع علی المؤمن غیر العالم، کما لم یرض للمؤمن الا أن یرفع علی من لیس
بمؤمن، أخبرونی عنه، أ قال یرفع الله الذین أوتوا العلم درجات؟ أو قال:
یرفع الله الذین أتوا شرف النسب درجات؟ أو لیس قال الله: (قل هل یستوی
الذین یعلمون و الذین لا یعلمون) [4] ، فکیف تنکرون رفعی لهذا لما رفعه
الله ان کسر هذا لفلان الناصب بحجج الله التی علمه ایاها لأفضل له من کل
شرف فی النسب. فقال العباسی: یا ابن رسول الله! قد شرفت علینا من هو ذو نسب
یقصر بنا، و من لیس له نسب کنسبنا، و ما زال منذ أول الاسلام یقدم الأفضل
فی الشرف علی من دونه. فقال علیهالسلام: سبحان الله! ألیس العباس بایع
لأبیبکر، و هو تیمی و العباس هاشمی، أو لیس عبدالله بن العباس کان یخدم
عمر بن الخطاب، و هو هاشمی و أبوالخلفاء و عمر عدوی؟ و ما بال عمر أدخل
البعداء من قریش فی الشوری، و لم یدخل العباس، فان کان رفعنا لمن لیس
بهاشمی علی هاشمی منکرا، فأنکروا علی العباس بیعته لأبیبکر، و علی عبدالله
بن العباس خدمته لعمر بعد بیعته له، فان کان ذلک جائزا فهذا جائز. فکأنما ألقم هذا الهاشمی حجرا [5] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) الدست: الوسادة. المنجند: 214، (دست). (2) آل عمران: 23. (3) المجادلة: 11. (4) الزمر: 9. (5) التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیهالسلام: 351 ح 238، الاحتجاج 2: 500 ح 332، بحارالأنوار 2: 13 ح 25. منبع: فرهنگ جامع سخنان امام هادی؛ تهیه و تدوین گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم؛ مترجم علی مؤیدی؛ نشر معروف چاپ اول دی 1384.
نام کتاب : دانشنامه امام هادی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 116