نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 977
سیمای پرهیزکاران (خطبه همام)
193- ومن خطبة له علیه السلام اخلاقی، اجتماعی یصف فیها المتقین روی أن صاحباً لأمیر المؤمنین علیه السلام یقال له همام کان رجلاً عابداً، فقال له: یا أمیر المؤمنین، صف
لی المتقین کأنی أنظر الیهم. فتثاقل علیه السلام عن جوابه ثم قال: یا
همام، اتق اللَّه و أحسن فَ: «انّ اللَّه مع الذین اتقوا و الذین هم
مُحسِنون». فلم یقنع همام بهذا القول حتی عزم علیه، فحمد اللَّه وأثنی
علیه، وصلی علی النبی صلی الله علیه وآله وسلم ثم قالعلیه السلام: ترجمه: خطبه 193 (گفته شد یکی از یاران پرهیزکار امام (ع) به نام همّام [1] گفت: ای
امیرمؤمنان پرهیزکاران را برای من آنچنان وصف کن که گویا آنان را با چشم
مینگرم. امام(ع) در پاسخ او درنگی کرد و فرمود «ای همّام! از خدا بترس و
نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است» امّا همّام دست
بردار نبود و اصرار ورزید، تا آن که امام(ع) تصمیم گرفت صفات پرهیزکاران را
بیان فرماید. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پیامبرش درود فرستاد، و
فرمود) سیماء المتقین أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ -
سُبْحانَهُوَتَعَالَی - خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیاً عَنْ
طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِیتِهِمْ، لِأَنَّهُ لَاتَضُرُّهُ مَعْصِیةُ
مَنْ عَصَاهُ، وَلَاتَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ. فَقَسَمَ
بَینَهُمْ مَعَایشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیا مَوَاضِعَهُمْ.
فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ: مَنْطِقُهُمُ
الصَّوَابُ، وَمَلْبَسُهُمُ الْإِقْتِصَادُ، وَمَشْیهُمُ التَّوَاضُعُ.
غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ، وَوَقَفُوا
أَسْمَاعَهُمْ عَلَی الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ. نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ
مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ. وَلَوْلَا
الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ
أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَینٍ، شَوْقاً إِلَی
الثَّوَابِ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ. عَظُمَ الْخَالِقُ فِی
أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْینِهِمْ، فَهُمْ وَالْجَنَّةُ
کَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ کَمَنْ
قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ،
وَشُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ، وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِیفَةٌ، وَحَاجَاتُهُمْ
خَفِیفَةٌ، وَأَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ. صَبَرُوا أَیاماً قَصِیرَةً
أَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةً طَوِیلَةً. تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یسَّرَهَا لَهُمْ
رَبُّهُمْ. أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یرِیدُوهَا، وَأَسَرَتْهُمْ
فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا. ترجمه: سیمای پرهیزکاران پس از
ستایش پروردگار! همانا خداوند سبحان پدیدهها را در حالی آفرید که از
اطاعتشان بینیاز، و از نافرمانی آنان در امان بود، زیرا نه معصیت
گناهکاران به خدا زیانی میرسانَد و نه اطاعت مؤمنان برای او سودی دارد،
روزی بندگان را تقسیم، و هر کدام را در جایگاه خویش قرار داد. امّا
پرهیزکاران! در دنیا دارای فضیلتهای برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان
میانهروی، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است، چشمان خود را بر آنچه خدا
حرام کرده میپوشانند، و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کردهاند، و در
روزگار سختی و گُشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگی که خدا بر آنان
مقدّر فرموده، روح آنان حتی به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار
نمیگرفت، از شوق دیدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. خدا در جانشان بزرگ
و دیگران کوچک مقدارند، بهشت برای آنان چنان است که گویی آن را دیده و در
نعمتهای آن به سر میبرند، و جهنّم را چنان باور دارند که گویی آن را دیده
و در عذابش گرفتارند. دلهای پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در أمان، تنهایشان لاغر، و درخواستهایشان اندک، و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است. در
روزگار کوتاه دنیا صبر کرده تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند:
تجارتی پر سود که پروردگارشان فراهم فرموده، دنیا می خواست آنها را بفریبد
امّا عزم دنیا نکردند، می خواست آنها را اسیر خود گرداند که با فدا کردن
جان، خود را آزاد ساختند. لیالی المتقین أَمَّا اللَّیلَ
فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِینَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ
یرَتِّلُونَهَا تَرْتِیلاً. یحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ وَ
یسْتَثِیرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ. فَإِذَا مَرُّوا بِآیةً فِیهَا
تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیهَا طَمَعاً، وَتَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیهَا
شَوْقاً، وَظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْینِهِمْ. وَإِذَا مَرُّوا بِآیةٍ
فِیهَا تَخْوِیفٌ أَصْغَوْا إِلَیهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَظَنُّوا
أَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَهَا فِی أُصُولِ آذَانِهِمْ، فَهُمْ
حَانُونَ عَلَی أَوْسَاطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِبَاهِهِمْ وَأَکُفِّهِمْ
وَرُکَبِهِمْ، وَأَطْرَافِ أَقْدَامِهِمْ، یطْلُبُونَ إِلَی اللَّهِ
تَعَالی فِی فَکَاکِ رِقَابِهِمْ. ترجمه: شب پرهیزکاران پرهیزکاران
در شب برپا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکّر و اندیشه
میخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروی درد خود را مییابند. وقتی
به آیهای برسند کهتشویقی در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روی آورند،
و با جان پرشوق در آن خیره شوند، و گمان میبرند که نعمتهای بهشت برابر
دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیهای میرسند که ترس از خدا در آن باشد،
گوش دل به آن میسپارند، و گویا صدای برهم خوردن شعلههای آتش، در گوششان
طنین افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک
مالیده، و از خدا آزادی خود را از آتش جهنّم میطلبند. نهار المتقین وَ
أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ، أَبْرَارٌ أَتْقِیاءُ. قَدْ
بَرَاهُمُ الْخَوْفُ بَرْی الْقِدَاحِ ینْظُرُ إِلَیهِمُ النَّاظِرُ
فَیحْسَبُهُمْ مَرْضَی، وَمَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ؛ وَیقُولُ: لَقَدْ
خُولِطُوا! وَلَقَدْ خَالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظِیمٌ! لَا یرْضَوْنَ مِنْ
أَعْمَالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَلَا یسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ. فَهُمْ
لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِذَا
زُکِّی أَحَدٌ مِنْهُمْ خَافَ مِمَّا یقَالُ لَهُ، فَیقُولُ: أَنَا
أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیرِی، وَرَبِّی أَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی!
اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا یقُولُونَ، وَاجْعَلْنِی أَفْضَلَ
مِمَّا یظُنُّونَ، وَاغْفِرْ لِی مَا لَا یعْلَمُونَ. ترجمه: روز پرهیزکاران پرهیزکاران
در روز، دانشمندانی بُردبار، و نیکوکارانی باتقوا هستند که ترس الهی آنان
را چونان تیر تراشیده لاغر کرده است، کسی که به آنها مینگرد میپندارد که
بیمارند امّا آنان را بیماری نیست، و میگوید، مردم در اشتباهند! در
صورتیکه آشفتگی ظاهرشان، نشان از امری بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود
نیستند، و اعمال زیاد خود را بسیار نمیشمارند. نفس خود را متّهم میکنند، و
از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکی از آنان را بستایند، از آنچه در تعریف
او گفته شد در هراس افتاده میگوید: «من خود را از دیگران بهتر میشناسم و
خدای من، مرا بهتراز من میشناسد، بار خدایا، مرا بر آنچه میگویند محاکمه
نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که میگویند، و گناهانی که نمیدانند
بیامرز!» علامات المتقین فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَی
لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ، وَحَزْماً فِی لِینٍ، وَإِیمَاناً فِی یقِینٍ،
وَحِرْصاً فِی عِلْمٍ، وَعِلْماً فِی حِلْمٍ، وَقَصْداً فِی غِنًی،
وَخُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ، وَتَجَمُّلاً فِی فَاقَةٍ، وَصَبْراً فِی
شِدَّةٍ، وَطَلَباً فِی حَلَالٍ، وَنَشَاطاً فِی هُدًی، وَتَحَرُّجاً عَنْ
طَمَعٍ. یعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَهُوَ عَلَی وَجَلٍ. یمْسِی
وَهَمُّهُ الشُّکْرُ، وَیصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ. یبِیتُ حَذِراً
وَیصْبِحُ فَرِحاً؛ حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَفَرِحاً
بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ
عَلَیهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیما تُحِبُّ.
قُرَّةُ عَینِهِ فِیما لَایزُولُ، وَزَهَادَتُهُ فِیما لَایبْقَی، یمْزُجُ
الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَالْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَرَاهُ قَرِیباً
أَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ، خَاشِعاً قَلْبُهُ، قَانِعَةً نَفْسُهُ،
مَنْزُوراً أَکْلُهُ، سَهْلاً أَمْرُهُ، حَرِیزاً دِینُهُ، مَیتَةً
شَهْوَتُهُ، مَکْظُوماً غَیظُهُ. الْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ،
وَالشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی
الذَّاکِرِینَ، وَإِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یکْتَبْ مِنَ
الْغَافِلِینَ. یعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَیصِلُ
مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیداً فُحْشُهُ، لَیناً قَوْلُهُ، غَائِباً مُنْکَرُهُ،
حَاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ. فِی
الزَّلاَزِلِ وَقُورٌ، وَفِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ، وَفِی الرَّخَاءِ
شَکُورٌ. لَایحِیفُ عَلَی مَنْ یبْغِضُ، وَلَا یأْثَمُ فِیمَنْ یحِبُّ.
یعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یشْهَدَ عَلَیهِ، لَایضِیعُ مَا
اسْتُحْفِظَ، وَ لَاینْسَی مَا ذُکِّرَ، وَلَاینَابِزِ بِالْأَلْقَابِ،
وَلَایضَارُّ بِالْجَارِ، وَلَایشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ، وَلَایدْخُلُ فِی
الْبَاطِلِ، وَلَایخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. إِنْ صَمَتَ لَمْ یغُمَّهُ
صَمْتُهُ، وَإِنْ ضَحِکَ لَمْ یعْلُ صَوْتُهُ،وَإِنْ بُغِی عَلَیهِ صَبَرَ
حَتَّی یکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی ینْتَقِمُ لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فِی
عَنَاءٍ، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ. أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ،
وَأَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ
زُهْدٌ وَنَزَاهَةٌ، وَدُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَرَحْمَةٌ.
لَیسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ،وَلَادُنُوُّهُ بِمَکْرٍ
وَخَدِیعَةٍ. قال: فصعق همام صعقة کانت نفسه فیها. فقال أمیرالمؤمنینعلیه السلام: أَمَا
وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیهِ. ثُمَّ قَالَ: أَهکَذَا
تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا؟ فقال له قائل: فما بالک
یا أمیر المؤمنین؟ فقالعلیه السلام: وَیحَکَ، إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ
وَقْتاً لَا یعْدُوهُ، وَسَبَباً لَا یتَجَاوَزُهُ. فَمَهْلاً، لَا تَعُدْ
لِمِثْلِهَا، فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیطَانُ عَلَی لِسَانِکَ! ترجمه: نشانههای پرهیزکاران و
از نشانههای یکی از پرهیزکاران این است که او را اینگونه میبینی: در
دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش است، دارای ایمانی پر از یقین، حریص در
کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانهرو، در عبادت فروتن، در
تهیدستی آراسته، در سختیها بردبار، در جستجوی کسب حلال، در راه هدایت
شادمان و پرهیز کننده از طمع ورزی، میباشد. اعمال نیکو انجام میدهد و
ترسان است، روز را به شب میرساند با سپاسگزاری، و شب را به روز میآورد
با یاد خدا، شب میخوابد اما ترسان، و بر میخیزد شادمان، ترس برای اینکه
دچار غفلت نشود، و شادمانی برای فضل و رحمتی که به او رسیده است. اگر
نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش میکند.
روشنی چشم پرهیزکار در چیزی قرار دارد که جاودانه است، و آن را ترک میکند
که پایدار نیست، بردباری را با علم، و سخن را با عمل، در میآمیزد.
پرهیزگار را میبینی که: آرزویش نزدیک، لغزشهایش اندک، قلبش فروتن، نَفْسش
قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فرو
خورده است. مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در أمانند. اگر در جمع
بیخبران باشد نامش در گروه یادآوران خدا ثبت میگردد، و اگر در یادآوران
باشد نامش در گروه بیخبران نوشته نمیشود. ستمکار خود را عفو میکند، به آن
که محرومش ساخته میبخشد، به آن کس که با او بریده میپیوندد، از سخن زشت
دور، و گفتارش نرم، بدیهای او پنهان، و کار نیکش آشکار است. نیکیهای او
به همه رسیده، آزار او به کسی نمیرسد. در سختیها آرام، و در ناگواریها
بردبار و در خوشیها سپاسگزار است. به آن که دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به
آن که دوست دارد به گناه آلوده نشود. پیش از آن که بر ضد او گواهی دهند به
حق اعتراف میکند، و آنچه را به او سپردهاند ضایع نمیسازد، و آنچه را به
او تذکّر دادند فراموش نمیکند. مردم را با لقبهای زشت نمیخواند،
همسایگان را آزار نمیرساند، در مصیبتهای دیگران شاد نمیشود و در کار
ناروا دخالت نمیکند، و از محدوده حق خارج نمیشود. اگر خاموش است سکوت او
اندوهگینش نمیکند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمیشود، و اگر به او
ستمی روا دارند صبر میکند تا خدا انتقام او را بگیرد. نَفس او از دستش در
زحمت، ولی مردم در آسایشند. برای قیامت خود را به زحمت میافکند، ولی مردم
را به رفاه و آسایش میرساند. دوری او از برخی مردم، از روی زهد و پارسایی،
و نزدیک شدنش با بعضی دیگر از روی مهربانی و نرمی است. دوری او از تکبّر و
خودپسندی، و نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست. (سخن امام که به اینجا
رسید، ناگهان همّام نالهای زد و جان داد. امام علیه السلام فرمود:) سوگند
به خدا من از این پیشآمد بر همّام میترسیدم. سپس گفت: آیا پندهای رسا با
آنان که پذیرنده آنند چنین میکند؟. شخصی رسید و گفت: چرا با تو چنین نکرد؟
امام علیه السلام پاسخ داد: وای بر تو، هر أجلی وقت معینی دارد که از
آن پیش نیفتد و سبب مشخّصی دارد که از آن تجاوز نکند. آرام باش و دیگر چنین
سخنانی مگو، که شیطان آن را بر زبانت رانده است. [2] . رسالت پاکان خطبه 140 نهجالبلاغه التحذیر من الغیبة و النّمیمة وَإِنَّمَا
ینْبَغِی لِأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَیهِمْ فِی السَّلَامَةِ
أَنْ یرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِیةِ، وَیکُونَ الشُّکْرُ
هُوَ الْغَالِبَ عَلَیهِمْ، وَالْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ، فَکَیفَ
بِالْعَائِبِ الَّذِی عَابَ أَخَاهُ وَعَیرَهُ بِبَلْوَاهُ! أَمَا ذَکَرَ
مَوْضِعَ سَتْرِ اللَّهِ عَلَیهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ
الذَّنْبِ الَّذِی عَابَهُ بِهِ! وَکَیفَ یذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَکِبَ
مِثْلَهُ! فَإِنْ لَمْ یکُنْ رَکِبَ ذلِکَ الذَّنْبَ بِعَینِهِ فَقَدْ
عَصَی اللَّهَ فِیما سِوَاهُ، مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ. وَایمُ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ یکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبِیرِ، وَعَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَی عَیبِ النَّاسِ أَکْبَرُ! یا
عَبْدَ اللَّهِ، لَا تَعْجَلْ فِی عَیبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ، فَلَعَلَّهُ
مَغْفُورٌ لَهُ، وَلَا تَأْمَنْ عَلَی نَفْسِکَ صَغِیرَ مَعْصِیةٍ،
فَلَعَلَّکَ مُعَذَّبٌ عَلَیهِ. فَلْیکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیبَ
غَیرِهِ لِمَا یعْلَمُ مِنْ عَیبِ نَفْسِهِ، وَلْیکُنِ الشُّکْرُ شَاغِلاً
لَهُ عَلَی مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِی بِهِ غَیرُهُ. ترجمه: پرهیز دادن از غیبت و بدگویی به
کسانی که گناه ندارند، و از سلامت دین برخوردارند، رواست که به گناهکاران
ترحّم کنند، و شکر این نعمت گذارند، که شکر گذاری آنان را از عیبجویی
دیگران بازدارد، چرا و چگونه آن عیب جو، عیب برادر خویش گوید؟ و او را به
بلایی که گرفتار است سرزنش میکند؟ آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را
بخشید و گناهان او را پردهپوشی فرمود؟ چگونه دیگری را بر گناهی سرزنش
میکند که همانند آن را مرتکب شده! یا گناه دیگری انجام داده که از آن
بزرگتر است؟ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها
گناه کوچک انجام داد، اما جرأت او بر عیبجویی از مردم، خود گناه بزرگتری
است. ای بنده خدا، در گفتن عیب کسی شتاب مکن، شاید خدایش بخشیده باشد، و
بر گناهان کوچک خود ایمن مباش، شاید برای آنها کیفر داده شوی، پس هر کدام
از شما که به عیب کسی آگاه است، به خاطر آن چه که از عیب خود میداند باید
از عیبجویی دیگران خودداری کند، و شکر گذاری از عیوبی که پاک است او را
مشغول دارد از اینکه دیگران را بیازارد. التحذیر من سماع الغیبة خطبه 141 نهجالبلاغه أَیهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِیهِ وَثِیقَةَ دِینٍ وَسَدَادَ طَرِیقٍ، فَلَا یسْمَعَنَّ فِیهِ أَقَاوِیلَ الرِّجَالِ. أَمَا
إِنَّهُ قَدْ یرْمِی الرَّامِی، وَتُخْطِئُ السِّهَامُ، وَیحِیلُ
الْکَلَامُ، وَبَاطِلُ ذلِکَ یبُورُ، وَاللَّهُ سَمِیعٌ وَشَهِیدٌ. أَمَا
إِنَّهُ لَیسَ بَینَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ. ترجمه: پرهیز از شنیدن غیبت ای مردم! آن کس که از برادرش اطمینان و استقامت در دین، و درستی راه و رسم را سراغ دارد، باید به گفته مردم درباره او گوش ندهد. آگاه
باشید! گاهی تیرانداز، تیر افکند و تیرها به خطا میرود، سخن نیز چنین
است، درباره کسی چیزی میگویند که واقعیت ندارد و گفتار باطل تباه شدنی
است، و خدا شنوا و گواه است. بدانید که میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. معرفة الحق و الباطل خطبه 141 نهجالبلاغه فسئل(ع)، عن معنی قوله هذا، فجمع أصابعه ووضعها بین أذنه وعینه ثم قال: الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَالْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَیتُ! ترجمه: شناخت حق و باطل (پرسیدند، معنای آن چیست؟ امام علیه السلام انگشتان خود را میان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است که بگویی شنیدم، و حق آن است که بگویی دیدم.
پی نوشت ها: (1) همّام بن شریح از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام بود. (قاموس الرّجال). (2)
آن شخص با تفکّرات شیطانی میخواست بگوید: آنچه را به همام گفتی واقعیت
ندارد وگرنه در جان تو نیز تأثیر میکرد، که امام(ع) فرمود این سخن از
شیطان است، زیرا هر کسی توان و قدرت تحمّل خاصّی دارد.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 977