رسول خدا(ص) مرا نزد خویش فرا خواند و از من خواست که به منظور برقراری صلح و آشتی در میان مردم یمن، به آن ناحیه سفر کنم.
به آن حضرت گفتم: ای فرستاده خدا! آنان جمعیت بسیاری هستند (در میان آنها)کسانی هستند که عمری از ایشان گذشته است، در حالی که من جوانی (کم سن و سال)هستم.
فرمود: علی! (از این بابت نگران مباش) در آستانه یمن که به گردنه افیق رسیدی، بایست و با صدای بلند بگو:
ای درخت، ای کلوخ، ای زمین! محمد فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است.
(توصیه حضرت را به خاطر سپردم و) به مقصد یمن به راه افتادم. همن که بر فراز گردنه افیق رسیدم و بر یمنی‌ها اشراف پیدا کردم، ناگهان دیدم که آنها با نیزه‌های برافراشته و کمانهای آماده و شمشیرهای برهنه به طرف من یورش آوردند من (بنا به توصیه پیامبر خدا(ص )) همان جا به آواز بلند فریاد کشیدم:ای درخت، ای کلوخ، ای زمین! محمد فرستاده خدا بر شما درود فرستاده است.
در این هنگام شنیدم که، درخت و کلوخ و زمین همگی یک صدا به لرزه درآمدند و گفتند:
بر محمد فرستاده خدا، و بر تو درود.
شنیدن این صداها لرره بر اندام یمنی‌ها انداخت و زانوهایشان سست گردید و سلاحها از دستهایشان بر زمین افتاد و همگی با سرعت به طرف من آمدند (آماده و گوش به فرمان)، من نیز در میان ایشان صلح و آشتی برقرار ساخته و (به مدینه) باز گشتم.
عن علی بن ابی طالب قال: دعانی رسول الله (ص) فوجهنی الی الیمن لاصلح بینهم.فقلت: یا رسول الله (ص)! انهم قوم کثیر و لهم سن و انا شاب حدث.فقال: یا علی! اذا صرت باعلی عقبه افیق فناد باعلی صوتک، یا شجر! یا مدر! یا ثری! محمد رسول الله (ص) یقرئکم‌السلام... فذهب فلما صرت لاعلی العقبه اشرفت علی اهل الیمن فاذا هم باسر هم مقبلون نحوی مشرعون رماحهم مسورون اسنتهم متنکبون قسیهم، شاهرون سلاحهم. فنادیت باعلی صوتی: یا شجر! یا مدر!یا ثری! محمد رسول الله (ص) یقرئکم السلام.
فلم یبق شجرة و لا مدرة و لا ثری الا ارتج بصوت واحد و علی محمد رسول الله و علیک السلام».
فاضطربت قوائم القوم و ارتعدت رکبهم و وقع السلاح من ایدیهم و اقبلوا الی مسرعین فاصلحت بینهم و انصرفت. [1] .