نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 635
حسرت ابوبکر
عبدالرحمن بن عوف میگوید: در مرض وفات ابوبکر به عیادتش رفته بودم، از
او میشنیدم که میگفت: من تنها بر سه چیز تاسف میخورم که چرا آنها را
انجام دادم و ای کاش از من سر نمیزد! و سه کار انجام ندادهام و آرزو
داشتم آنها را انجام میدادم، و آرزو داشتم سه مطلب از رسول خدا صلی الله
علیه و آله میپرسیدم. امام سه عملی که آرزو داشتم از من سر نمیزد؛ یکی
این که متعرض خانه فاطمه نمیشدم و اگر چه مستلزم جنگ و قتالی بود... و
دیگر این که فجاه را نمیسوزاندم بلکه یا با شمشیر او را میکشتم و یا
آزادش میکردم تا اینکه گوید و اما سه موضوعی که دوست داشتم از رسول خدا
میپرسیدم؛ یکی این که خلیفه پس از او چه کسی خواهد بود تا با او نزاع و
تشاجر نکنیم، و دیگر این که میراث عمه و دختر خواهر را از او سوال
میکردم.... [1] . سند خبر: و همین خبر را شیخ صدوق (ره) نیز در کتاب
خصال از طریق عامه نقل کرده ولیکن در آخر آن چنین آمده: دوست داشتم از
رسول خدا از میراث برادر و عمه پرسش مینمودم. [2] . و نیز روایت را
ابنقتیبه در خلفا نقل کرده ولیکن در آخر آن چنین آورده: دوست داشتم از
رسول خدا صلی الله علیه و آله از میراث دختر برادر و عمه میپرسیدم. [3] . و
همچنین فضل بن شاذان در ایضاح خبر مذکور را از طریق عامه روایت نموده و در
ضمن آن آورده: دوست داشتم از لشکر اسامه تخلف نمیکردم، و دوست داشتم
عیینه و طلیحه را نمیکشتم. [4] . بررسی خبر: شیخ صدوق در خصال پس از
نقل این خبر میگوید: و هنگامی که انصار، محاجه صدیقه طاهره را با آنان
درباره خلافت شنیدند به آن مخدره گفتند: اگر ما پیش از آن که با ابوبکر
بیعت کنیم این سخنان شما را شنیده بودیم هرگز از علی به ابوبکر عدول
نمیکردیم، ولی فاطمه،- سلام الله علیها در پاسخ آنان فرمود: آیا روز غدیر
خم برای کسی عذری باقی گذاشت؟!. ابنقتیبه در خلفا بعد از ذکر محاجه
امیرالمومنین علیهالسلام با انصار در باره خلافت آورده: بشیر بن سعد
انصاری نخستین کسی که با ابوبکر بیعت نمود، حتی پیش از عمر، بخاطر حسادتی
که نسبت به پسر عمویش سعد بن عباده داشت از این که مبادا مردم با او بیعت
کنند به آن حضرت گفت: اگر انصار سخنان شما را پیش از آن که با ابوبکر بیعت
کنند شنیده بودند هرگز درباره خلافت شما اختلاف نمیکردند. [5] . و نیز
آورده: علی، شبها فاطمه را بر استر سوار نموده به مجالس و مجامع انصار
میبرد تا از آنان استنصار کند، و آنان در پاسخ فاطمه علیهاالسلام میگفتند
ای دختر رسول خدا! اگر همسر و پسر عم تو قبل از ابوبکر از ما بیعت خواسته
بود ما با دیگری بیعت نمینمودیم و علی علیهالسلام به آنان میگفت: آیا
صحیح بود که من در آن موقع پیکر پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله را در
میان خانه بگذارم و از خانه خارج شده بر سر خلافت آن بزرگوار با مردم به
مشاجره و مخاصمه برخیزم؟! و فاطمه علیهاالسلام نیز به آنان گفت: اباالحسن
کاری بر خلاف وظیفهاش انجام نداده و آنها مرتکب اعمالی شدند که خدا با
آنان حساب و هم مطالبه جواب خواهد نمود. [6] . توضیح: بر فرض این که
حدیث غدیر خم ثابت و قطعی نباشد با این که کتابها در این خصوص از طریق اهل
سنت نوشته شده و با چشم پوشی از سخنان متواتر و مکرر رسول خدا درباره مسأله
خلافت که از نخستین روزهای آغاز بعثت تا آخرین لحظات زندگی بر آن تاکید
مینمود، بویژه نسبت به خویشان نزدیکش که به دستور خداوند آنان را به این
امر مهم دعوت و ارشاد میکرده و با صرفنظر از رفتار و اعمال آن حضرت در این
باره، به گونهای که هر کس معتقد به نبوت آن حضرت بوده عادتا به جانشینی
امیرالمومنین علیهالسلام از برای آن بزرگوار نیز اذعان و اعتقاد پیدا
میکرده، و بر فرض نبودن آیات قرآنی، و براهین عقلی، و فطرت بشری، کافی است
در اثبات عدم صحت مسلک آنان، شک و تردیدی که خلیفه آنان در امر خلافت خود
داشته است. وانگهی، چگونه ابوبکر میگوید: دوست داشتم از رسول خدا صلی
الله علیه و آله از خلیفه بعد از او پرسش مینمودم تا در این باره نزاعی
پیش نیاید، با این که رسول خدا خواست که در هنگام وفاتش این کار را انجام
دهد، و آن را کتبا به ثبت برساند تا بعد از او در گمراهی نیفتند، ولی عمر
نگذاشت و به حاضران گفت: پیامبر بر اثر شدت بیماری هذیان میگوید. و عمر
خود بعدا اعتراف نموده که از اراده و تصمیم پیغمبر باخبر بوده ولی از آن
جهت که آن اقدام با نیات او سازگار نبوده از آن جلوگیری کرده است. چنانچه
ابنابیالحدید از ابنعباس نقل کرده که میگوید: من در سفری همراه عمر
بودم، یک روز در حالی که من و او تنها بودیم به من گفت: ای پسر عباس! شکایت
پسر عمت علی را به تو میکنم که از او خواستم در این سفر با من بیاید ولی
نپذیرفت و میبینم گرفته و افسرده است، به نظر تو علتش چیست؟ ابنعباس: خودت علتش را میدانی. عمر: یقینا به خاطر از دست دادن خلافت است. ابنعباس:
من هم نظرم همین است؛ زیرا او عقیده دارد که رسول خدا صلی الله علیه و آله
او را جانشین خود قرار داده است.عمر: ولی چه سود که خدا این را اراده
نکرده است. تا اینکه گوید و مضمون خبر نیز با تعابیر دیگری نقل شده است.
[7] . توضیح: مقصود او از خبر دیگر، روایتی است که عمر در آن اظهار
داشته که رسول خدا صلی الله علیه و آله میخواست در بیماری وفاتش، موضوع
خلافت را بیان کند ولی من به خاطر خوف وقوع فتنه و اختلاف، از آن ممانعت به
عمل آوردم، و رسول خدا نیز نیت و منظور مرا دریافته از بیان آن خودداری
نمود؛ و البته آنچه که خدا بخواهد واقع خواهد شد. و اما راجع به این که
عمر در خبر اول گفته: رسول خدا میخواست خلافت را برای او علی (ع) قرار دهد
ولی خدا نخواست مغالطهای بیش نیست؛ زیرا اراده پیامبر جز به فرمان خدا
نبوده و خواست پیامبر خواست خداست، و این درست نظیر این است که گفته شود:
پیامبران الهی اگر چه مردم را به ایمان آوردن به خدا دعوت کردهاند ولی خدا
آن را نخواسته چرا که میبینیم آنان ایمان نیاوردهاند. و اما گفتار او
در خبر دوم که گفته: رسول خدا صلی الله علیه و آله میخواست در مرض وفاتش
او امیرالمومنین را به عنوان خلیفه بعد از خود معرفی کند ولی من نگذاشتم
واقع این سخن نسبت بیهودهگویی به خدای متعال است، چنانچه درباره پیغمبر
صلی الله علیه و آله به صراحت آن را گفته: زیرا خداوند درباره رسولش
میفرماید: و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی. [8] . و آنجا که
گفته: من نگذاشتم پیامبر تصمیمش را عملی کند بخاطر ترس از وقوع فتنه...
معنایش این است که او عمر نسبت به مصالح اسلام و مسلمین از خدا و رسولش
آگاهتر است! و اما داستان فجاه که ابوبکر او را سوزانده بود و پیش از
مرگ، آرزو میکرد که یا او را آزاد مینمود و یا به نحو دیگری وی را به قتل
میرساند او، ایاس بن عبد یا لیل سلمی بوده که از ابوبکر اسلحه خواست تا
با مرتدین از اسلام نبرد کند، و چون اسلحه گرفت با آن به جنگ مسلمانان رفت.
پس ابوبکر طریقه بن حاجز را مامور دستگیری او نمود، تا اینکه طریقه وی را
اسیر و دستگیر نموده به نزد ابوبکر آورد. ابوبکر دستور داد در بیرون شهر
مدینه آتشی بزرگ افروخته ایاس را دست بسته در میان آن انداختند. [9] .
پی نوشت ها: (1) السقیفه، جوهری، ص 40، عقد الفرید، ج 2، ص 208، شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 1، ص 130. (2) خصال، باب الثلاثه، حدیث 288. (3) تاریخ الخلفا، ص 18. (4) ایضاح، ص 161، چاپ دانشگاه تهران. (5) تاریخ الخلفا، ص 11. (6) تاریخ الخلفا، ص 12. (7) شرح نهجالبلاغه، ج 3، ص 114. در ذیل خطبه لله بلاد فلان. (8) سوره نجم، آیه 3 و 4. (9) کامل، ابناثیر، ج 2، ص 27.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 635