نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 62
آگاهی به پرچمدار دشمن در نهروان
در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده است که چون حضرت امیر علیهالسلام از نبرد با اهل نهروان فراغت یافت به اصحاب خود فرمود: در
میان کشته ها جستجو کنید مردی را که یک دستش قطع شده و بر طرف دیگر بدنش
که سالم است برآمدگی میباشد همانند پستان زنان، اگر کشیده شود امتداد
مییابد و چون رها شود جمع میشود، بر روی آنها مویهای قرمز و سفید است و
این مرد، پرچمدار آنهاست، و در قیامت نیز آنها را به جهنم خواهد کشاند و بد
جایگاهیست جهنم. اصحاب حضرت به دنبال این سخنان به جستجو پرداختند، اما
هر چه تلاش کردند کسی را با این اوصاف نیافتند، به نزد حضرت آمده و گفتند:
ما چنین شخصی را نیافتیم، حضرت فرمود: سوگند به آنکه دانه را شکافت و
مخلوقات را آفرید و این کعبه را نصف نمود، نه من دروغ گفتهام و نه آنکه به
من خبر داده دروغ گفته، و من از طرف خدایم بر یقین هستم. آنگاه در حالیکه
عرق از پیشانی مبارکش میچکید برخاست و به طرف گودالی که نزدیک به سی نفر
از کشتهها در آن افتاده بودند آمد، دستور داد تا یک یک آن ها را بلند
کردند، در زیر همه آنها همان شخصی بود که حضرت معرفی نموده بود. حضرت پای خود را بر آن عضو او که شبیه پستان بود نهاد و بر زمین فشار داد، آنگاه دست و آن عضو را کشید بطوریکه به اندازه هم شد. آنگاه به مردی که در مورد حضرتش تردید کرده بود و گویا همان جندب بوده است فرمود: این نیز علامتی است. [1] . در
روایت است که حضرت علی علیهالسلام قبل از جنگ با خوارج فرمود: امروز چهار
هزار از خوارج کشته میشوند که یکی از آنها ذوالثدیه است، وقتی جنگ پایان
یافت و خوارج سرکوب شدند حضرت به دنبال ذوالثدیة میگشت، تلاشهای اولیه
حضرت (و اصحاب ایشان) به نتیجه نرسید، حضرت به یکنفر فرمود تا چهار هزار نی
تهیه کند سپس فرمود: بر سر هر جنازهای از کشتههای دشمن یکی قرار دهد. آن
مرد گوید: من در مقابل حضرت بودم و حضرت سواره (بر استر پیامبر صلی الله
علیه و آله) پشت من حرکت میکرد و دیگران دنبال حضرت میآمدند، بر سر هر
جنازهای یک نی قرار دادم تا اینکه یک نی باقی ماند یعنی از چهار هزار نفر
یکی کم بود، به صورت حضرت نگاه کردم دیدم صورت مبارکش در هم کشیده و رنگش
تغییر یافته است و میفرماید: بخدا قسم که من دروغ نگفتم و به من خبر
دروغ داده نشده است، که ناگاه مکانی (مردابی) که آب از آن چکه میکرد
رسیدیم حضرت فرمود: اینجا را وارسی کن، آنجا را میگشتم که ناگاه جسد
کشتهای را دیدم، دستم به پای او خورد گفتم: این پای انسانی است. حضرت
به عجله از استر پیاده شد و پای دیگر او را گرفت و آن را از زیر آب بیرون
کشیده روی خاک آوردیم، معلوم شد که همان ذوالثدیه است که دست ناقص دارد. حضرت علی علیهالسلام با صدای بلند تکبیر گفت، مردم نیز همگی تکبیر گفتند. [2] . در
برخی روایات آمده است حضرت مکرر میفرمود: صدق اللّه و بلّغ رسوله، درست
فرمود خداوند و پیامبرش ابلاغ نمود، حضرت با یارانش بعد از عصر تا غروب یا
نزدیک غروب این سخن را تکرار کردند. [3] .
پی نوشت ها: (1) خصائص امیرالمؤمنین علیهالسلام. (2) بحارالانوار، ج 41، ص340 و شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 276. (3) بحارالانوار، ج 41، ص340 و شرح نهجالبلاغه، ج 2، ص 276.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 62