responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 542
جندب بن عفیف ازدی

هنگامی که خبر غم‌انگیز حمله ناجوانمردانه «سفیان بن عوف غامدی» به شهر انبار و شهادت فرماندار آن ناحیه «حسان بن حسان بکری» و همراهانش به گوش امام علیه‌السلام رسید، مردم کوفه را به جهاد و مقاتله با غارتگران دعوت نمود؛ اما مردم همه سکوت کردند و جوابی به امام علیه‌السلام ندادند. حضرت از مسجد بیرون آمد و مردم به همراهش بودند که «جندب بن عفیف» دست برادرش را گرفت و آمد تا مقابل باب سُدّه بر زانوهای خود نشست و گفت:
«ای امیرمؤمنان! امروز من و برادرم مصداق این آیه شریفه هستیم: «قال رَبِّ إنّی لا أملِکُ الّا نفسِی و أخِی؛ [1] خداوندا! تو خود می‌دانی که من برای یاری دینت کسی جز خود و برادرم را ندارم»؛ پس ای امیرمؤمنان ما را به هرچه می‌خواهید، فرمان دهید که به خدا قسم خود را به «سفیان» خواهیم رساند، اگرچه بین ما و او آتش دیرپا و زمین پر از خار و خاشاک باشد.»
امیرمؤمنان علیه‌السلام برایشان دعا کرد و سپس فرمود: «و این تقعان مما اُرید؟ آخر از دست شما دو نفر چه کاری ساخته است؟». [2] .
البته بنا به قول ابراهیم ثقفی در «الغارات» کسی که خود را به امام علیه‌السلام عرضه کرد و اعلام وفاداری نمود، «حبیب بن عفیف» و برادرزاده‌اش «عبدالرحمن بن عبداللَّه بن عفیف» بوده است. [3] .


پی نوشت ها:
(1) مائده 5، آیه 25.
(2) ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 89؛ اعیان الشیعه، ج 4، ص 246؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 94.
(3) قاموس الرجال، ج 3، ص 94.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 542
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست