نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 500
جاذبه علی دربار معاویه را تسخیر کرد
روزی یکی از دوستان امیرالمؤمنین «ضرار بن ضمره» گذرش به دربار معاویه
افتاد، معاویه از اوصاف و رفتار علی سؤال کرد: ضرار گفت: من علی را دیدم که
نور ایمان از جوانب او پدایدار میگشت، و از زبانش علم و حکمت میبارید!
هر چه میگفت، حقیقت بود... معاویه! شبی او را دیدم در تاریکی مینالد، اشک
میریزد، در حالی که محاسن صورتش را به دست گرفته بود میگفت: دنیا! مرا
فریب مده! مدت تو کم است، عیش و نوشت پست و بیارزش است، در کمی تو حساب و
در زیادی تو عذاب است!! من تو را سه طلاقه کردهام، دیگر حق رجوع نداری، آه
از طولانی بودن سفر و کمی توشه! معاویه! من در فراق او میسوزم و مانند
مادری هستم که فرزندش را در آغوشش سر ببرند!! معاویه چون اوصاف علی را شنید شروع به گریه کرد و همه یاران و دار و دستهاش به گریه افتادند. [1] . همین
معاویه در روزهای جنگ صفین به سر میبرد، و مشغول نبرد خونین با مولای
متقیان بود، دیگر رمقی در کالبد سپاه شام باقی نمانده بود، معاویه با
عمروعاص به مشورت پرداخت؛ عمروعاص گفت: «یا معاویة! لست مثله، هو یقاتلک علی امر و انت تقاتله علی غیره، انت ترید البقاء وهو یرید الفناء...» ای
معاویه! بدان که تو همانند علی علیهالسلام نیستی! او با تو برای پیشرفت
دین اسلام میجنگد، در حالی که تو برای دین نمیجنگی، تو میخواهی به لذائذ
دنیا برسی، در صورتی که علی شهادت طلب و عاشق لقای الهی است. [2] .
پی نوشت ها: (1) «فلما سمع ذلک معاویة بکی و بکی الحاضرون.» بحارالانوار ج41 ص15 و 120 و ج33 ص 275 سفینة البحار ج2 ص657. (2) شرح ابن ابیالحدید ج2 ص.210 نقل از آفتاب ولایت ص178.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 500