نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1800
یکی دو شبی بیش نیست
در آخرین رمضان عمر امیرالمؤمنین علیهالسّلام حضرتش شبی را نزد فرزندش
حسن علیهالسّلام و شبی را نزد فرزند دیگرش حسین علیهالسّلام و شبی را نزد
(دامادش که شوهر حضرت زینب علیهماالسلام بود) عبدالله بن جعفر افطار
میکرد و در هر شب از سه لقمه بیشتر نمیخورد، یکی از فرزندانش حسن یا حسین
علیهمالسلام در این مورد سؤال کردند (که چرا بیشتر غذا تناول
نمیفرمائی؟) فرمود: میخواهم فرمان پروردگارم در حالی بیاید که من گرسنه
باشم سپس فرمود: یکی دو شبی بیش نیست. [1] . امشب همان شبی است که به من وعده داده شده است امیرالمؤمنین
علیهالسّلام در آن شبی که ضربت خورد، تمام شب را بیدار بود، بسیار از
اتاق بیرون میآمد و به آسمان نگاه میکرد و میگفت: به خدا قسم دروغ نگفتم
و به من خبر دروغ ندادهاند، امشب همان شبی است که به من وعده داده شده
است، آنگاه دوباره به اندرون باز میگشت. چون طلوع فجر (وقت نماز صبح) شد،
حضرت کمر خود را محکم کرد و در حالی که این شعر را زمزمه میکرد. اشدد حیازیک للموت فان الموت آتیکا و لا تجزع من الموت اذا حل بوادیکا یعنی:
سینه خود را برای مرگ محکم کن که مرگ به سراغت خواهد آمد، و چون مرگ تو را
دریافت از آن بیتابی مکن. و چون حضرت میخواست از خانه خارج شود
مرغابیهائی به دنبال حضرت فریاد میزدند! اهل خانه مشغول دور کردن آنها
شدند که حضرت فرمود: اینها را رها کنید، فریادهائی است که به دنبال آن ناله هاست، [2] آنگاه به مسجد رفت و شد آنچه شد. این محاسن به خون رنگین شود بعد
از آنکه حضرت امیر علیهالسّلام از جنگ با نهروانیان فارغ شد، در ماه
رمضان وقتی به کوفه آمد، دو رکعت نماز خواند و برای مردم خطبهای نیکو
خواند،سپس روی خود را به جانب فرزندش حسن علیهالسّلام کرده فرمود: ای ابا
محمد از ماه رمضان چند روز گذشته؟ حضرت حسن علیهالسّلام جواب داد: سیزده
روز یا امیرالمؤمنین. آنگاه حضرت روی به جانب حسین علیهالسّلام کرده
فرمود: یا اباعبدالله، از ماه رمضان چند روز مانده است؟ حضرت حسین
علیهالسّلام جواب داد: هفده روز یا امیرالمؤمنین. در این هنگام حضرت با
دست خود بر محاسن سفید خویش زد و فرمود: همانا البته البته این (محاسن)
به خون رنگین میشود آنگاه که شقیترین امت بیاید، سپس این شعر را زمزمه
کرد: ارید حبائه و یرید قتلی خلیلی من عذیری من مراد یعنی: من خواهان عطای
اویم و او در پی کشتن من، در این صورت تو را به خاطر این مرادی سرزنش
نخواهد کرد. عبدالرحمن بن ملجم- که لعنت خدا بر او باد- این جملات را
میشنید، تردیدی در دلش آمد، به خدمت حضرت آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین تو
را در پناه خدا میآورم، این دست راست من و این هم دست چپم در مقابل شماست
هر دو را قطع کن یا مرا بکش حضرت فرمود: چگونه تو را بکشم با اینکه (الان)
گناهی نکردهای، اگر هم بدانم تو قاتل من هستی تو را نمیکشم، ولی آیا تو
دایهای یهودی نداشتی که تو را مراقبت میکرد؟ روزی به تو گفت: ای همانند
پی کننده ناقه ثمود! ابنملجم گفت: آری ای امیرالمؤمنین، این چنین بود، و
حضرت ساکت شد و کلامی نفرمود آنگاه در شب بیست و سوم [3] که حضرت برای
نماز صبح از منزل خارج میشد فرمود: قلب من شهادت میدهد که من در این ماه
کشته خواهم شد. و چون حضرتش در خانه را باز کرد، کمربند حضرت به در خانه
گرفت، سپس حضرت این شعر را زمزمه کرد: اشدد حیاز یمک للموت (که قبلا ذکر
شد) آنگاه بیرون آمد و به شهاد رسید. [4] .
پی نوشت ها: (1) الارشاد، ص 310. (2) اعلام الوری. (3) طبق روایات متعدد و مشهور، حادثه ضربت خوردن حضرت امیر علیهالسّلام در شب نوزدهم رمضان بوده است. (4) کشف الغمة، ج 1 ص 380.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1800