نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1606
ماموریت خالد بن ولید
پس از فتح مکه، رسول اکرم دستههای جنگجویان را به اطراف مکه فرستاد که
مردم را به اسلام دعوت کنند، ولی به آنها فرمان نبرد نداده بود. از جمله
کسانی که فرستاده بود خالد بن ولید بود که وی را برای تبلیغ اسلام به میان
قبیله بین جذیمه روانه کرده بود، نه برای جنگ. [1] . خالد به منظور
انتقام جویی و تسویه حساب شخصی از این تیره عرب که در جاهلیت خونی از کسان
او ریخته بودند، دست به کشتار عدهای زد و گروهی را اسیر کرد و اموالشان را
به یغما برد. رسول خدا(ص) که از رفتار زشت او باخبر شد، به مسجد رفت و بر فراز منبر سه مرتبه گفت: پروردگارا! من از آنچه خالد بن ولید مرتکب شده است بیزارم و از کار او متنفرم. سپس
از من خواست (تا به منظور جبران زیانهایی که به مردم آن ناحیه متحمل شده
بودند و پرداخت خونبهای کسانی که به ناحق کشته شده بودند) به میان آن قبیله
روم. در آنجا من (پس از آنکه از همه آسیب دیدگان دلجویی کردم و با
پرداخت غرامت، رضایت آنان را جلب نمودم در پایان) به ایشان گفتم: شما را به
خدا سوگند، اگر در میان شما کسی هست که حقی از او ضایع شده باشد (هم اینک
برخیزد و حق خود را بستاند). کسانی برخاستند و گفتند: حال که چنین است و
تو ما را به خدا سوگند دادی باید بگوییم که (تعدادی) زانو بند شتر و ظرف
مخصوص سگ نیز از ما در این حادثه مفقود گشته است. من آنها را نیز حساب
کردم و وجه آن را پرداختم سپس دیدم، هنوز مبالغی از پولی که با خود آورده
بودم همچنان باقی است. به مردم گفتم: این پولها را نیز به شما میبخشم تا
برائت ذمه کامل از رسول خدا(ص) حاصل شده باشد. و این وجه را در برابر تضییع
مطلقه حقوق شما چه آنها که میدانید و چه چیزهایی که نمیدانید قرار دادم.
و نیز برای جبران ترس و وحشتی که بر زنان و کودکان شما عارض گشته است. (پس
از رتق و فتق امور و انجام دادن وظیفه) نزد رسول خدا(ص) بازگشتم و گزارش
مأموریت و عملکرد خود را به سمع ایشان رساندم. حضرت فرمودند: علی ! به خدا سوگند (خوشحالم کردی چندانکه) اگر به جای این کار، شتران سرخ مو برایم هدیه میآوردند این قدر خوشحال نمیشدم. قال
علی (ع): ان رسول الله بعث خالد بن الولید الی بنی جذیمه، ففعل ما فعل،
فصعد رسول الله (ص) المنبر فقال: اللهم انی ابرا الیک مما صنع خالد بن
الولید ثلاث مرات.ثم قال: اذهب یا علی! فذهبت فودیتهم ثم ناشدتهم بالله هل بقی شی؟ فقالوا اذ نشدتنا بالله فمیلغه کلابنا و عقال بعیرنا. فاعطیتهم
لهما و بقی معی ذهب کثیر فاعطیتهم ایاه و قلت: هذا لذمه رسول الله (ص) و
لما تعلمون و لما لا تعلمون و لروعات النسا و الصبیان، ثم جئت الی رسول
الله (ص) فاخبرته فقال: و الله لایسرنی یا علی! ان لی بما صنعت حمر النعم.
[2] .
پی نوشت ها: (1) کامل ابن اثیر، ج 1، ص 303. (2) خصال، ص 671؛ بحار، ج 21، ص 141.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1606