نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1598
مهابت امام علی
عدی بن حاتم در توصیف خود از آن حضرت در برابر معاویه اشاره به هیبت و مهابت ایشان نموده که ما برای مزید فایده همه خبر را میآوریم: محدث قمی رحمة الله گوید: روایت است که عدی بن حاتم بر معاویة بن ابیسفیان وئوارد شد، معاویه گفت: ای عدی، طرفات کجا شدند؟ منظورش
فرزندان او به نامهای طریف، طارف و طرفه بود- عدی گفت: در جنگ صفین در
رکاب علی بن ابیطالب علیهالسلام کشته شدند. معاویه گفت: پسر ابوطالب با
تو انصاف نداد که پسران تو را به میدان فرستاد و پسران خود را عقب نگاه
داشت! عدی گفت: بلکه من با علی علیهالسلام انصاف ندادم که او کشته شد و من
زنده ماندهام. [1] . معاویه گفت: علی را برایم توصیف کن. عدی گفت: اگر مرا معاف بداری بهتر است. گفت: معافت نمیدارم. عدی
گفت: به خدا سوگند او بسیار دورنگر و توانمند بود، به عدل سخن میگفت و به
قطع داوری مینمود، حکمت از جوانبش و علم از نواحی وجودش میجوشید، از
دنیا و زرق و برقش وحشت داشت و به شب و تنهایی آن انس داشت، او به خدا
سوگند اشک فراوان و اندیشه طولانی داشت، به گاه تنهایی از نفس خود حساب
میکشید و برگذشته خود اندوه میخورد و پشیمانی میبرد، او را لباس کوتاه،
زندگی و خوراک سخت خوشایند بود، [2] تا با ما بود چون یکی از ما بود، پرسش
ما را پاسخ میداد و ما را به خود نزدیک میساخت، و با اینکه ما را به خود
نزدیک میساخت و خود به ما نزدیک بود، ما از مهابتش با او سخن نمیتوانستیم
گفت، و از عظمتش دیده به او نمیدوختیم، به هنگام لبخند دندانهای چون رشته
مرواریدش نمایان میشد، دینداران را بزرگ میشمرد و با تهیدستان دوستی
میورزید، قوی از او بیم ستم نداشت و ضعیف از عدالت او نومید نبود. سوگند
میخورم که در شبی تار که پرده سیاه شب همه جا را پوشانده و ستارگان فرو
رفته بودند، او را در محراب عبادت دیدم که اشکش بر محاسنش میغلتید و مانند
مار گزیده به خود میپیچید و چون آدمی دردمند و اندوهیگن میگریست؛ گویی
همی اینک آن صدای او را میشنوم که میگفت: ای دنیا، آیا مزاحم من شدهای
یا به من رو کردهای؟ دیگری را بفریب، هنوز دوران تو فرا نرسیده است، من تو
را سه طلاقه کردهام که دیگر بازگشتی به تو نخواهم داشت، عیش تو ناچیز و
ارزش تو اندک است، آه از توشه کم و درازی سفر و کمی یار دلبند! در اینجا
اشک معاویه جاری شد و شروع کرد آن را با آستین خود پاک کردن، و گفت: خدا
ابوالحسن را رحمت کند، او این چنین بود؛ اکنون دوری او را چگونه تحمل
میکنی؟ عدی گفت: مانند مادری که فرزند او را در دامنش سر ببرند، که هرگز
اشکش خشک نمیشود و آب چشمش باز نمیایستد. معاویه گفت: تا چه اندازه به
یاد او هستی؟ عدی گفت: مگر روزگار میگذارد که او را فراموش کنم؟! [3] . به
آن حضرت گفتند: به چه وسیله بر هم رزمان خود غالب آمدی؟ فرمود: با هیچ
مردی رو به رو نشدم جز آنکه خودش مرا به قتل خود یاری داد. [4] . سید رضی رحمة الله گوید: این سخن اشاره دارد به مهابت حضرتش که در دلها جای داشت. [5] .
پی نوشت ها: (1) دور از حریم کوی تو شرمنده ماندهام شرمنده ماندهام که چرا زنده ماندهام. (2)
عرب آن روز از روی تکبر لباسهای بلند میپوشید و دامن کشان راه میرفت و
آن حضرت لباس کوتاه میپوشید و از زندگی پر ناز و نعمت به دور بود. [3] سفینة البحار 170:2 ماده عدی. [4] نهجالبلاغه، حکمت318. [5] نقل از امام علی ابن ابیطالب علیهالسلام، ص728 -726.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1598