نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1595
مقایسه سیاست علی با عمر
عمر هنگام وفاتش وصیت کرد که: از میان شش نفر صحابه بزرگ پیامبر، یکی را
به عنوان خلیفه برگزییند. و آن شش نفر را مأمور ساخت در مجلس خصوصی به بحث
و تحلیل نشسته، پس از گفتگوی لازم، از میان خود یکی را انتخاب نمایند، و
هر گاه کسی از آنان با انتخاب اکثریت شورا مخالفت نماید، گردنش را بزنند!!
افراد شورای عمر عبارت بودند از: -1 «علی بن ابیطالب علیهالسلام»، -2
«عثمان بن عفان» -3 «عبدالرحمن بن عوف» -4 «سعد بن ابیوقاص» -5 «طلحة بن
عبیدالله» -6 «زبیر بن العوام» در این میان «حق و تو» با «عبدالرحمن بن
عوف» بود. در مورد افراد شورا و واگذاری حق و تو به عبدالرحمن در میان
مردم بحث و گفتگو بود، از آن جمله عبدالله بن عباس که مردی سیاسی و با نفوذ
و عالم بود،و به مولای متقیان ارادت خاصی داشت، عرض کرد: «ذهب الامر منا»
یعنی در این شورا علی علیهالسلام هرگز به خلافت نخواهد رسید!! زیرا ترکیب
شورا از افراد مذکور طوری بود، که بر ضد علی علیهالسلام تشکیل شده بود، و
خود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در خطبه «شقشقیه» به آن اشاره میکنند.
[1] . در اینجا این سؤال پیش میآید که: اگر علی مرد سیاسی است چگونه در مجلس شورای شش نفری شرکت میکند که میداند موفق نخواهد شد؟ جوابش
از خود علی بن ابیطالب است، که میخواهد تفاوت سیاست خود را با سیاست عمر
به مردم نشان دهد، و آیندگان در آن مورد داوری کنند، و یقین کنند که ولایت
و خلافت علی علیهالسلام از جانب خدا بوده، اما خلفای غاصب با انواع
شیطنتها و دسیسه بازیها حق را از صاحب حق گرفتند!! زیرا آنان گفته بودند:
پیامبر خدا فرموده است: «ان النبوة والامامة لا یجتمعان فی بیت!» [2] . رسالت و امامت هرگز در یک خانواده جمع نمیگردد!! و از طرفی عمر گفته بود: اهل شوری اهل بهشت هستند، و پیامبر هنگام وفاتش از آن راضی بود. و از طرفی با یکایک آنان صحبت میکند، و به طلحه میگوید: پیامبر از تو ناراضی بود!! [3] . و سپس به ابوطلحه انصاری میگوید: هر کدام از این اهل شورا که با اکثریت مخالفت نماید گردن او را بزن! علی
علیهالسلام میفرماید: من در شورا شرکت کردم که ثابت کنم اینها دروغ
میگویند! اینها چنان منحرفند که به پیامبر خدا به دروغ نسبت حدیث میدهند!
تا خلافت مرا غصب کنند، باید مردم بدانند که چگونه پیامبر صلی الله علیه و
آله و سلم اجتماع نبوت و امامت را در یک خانواده ممنوع میداند و از سوی
دیگر همین راویان دروغگو مرا جزو همان شورای شش نفری برای انتخاب خلیفه
قرار میدهند. [4] . عمر از یک سو اهل شورا را اهل بهشت دانسته، و مورد
رضایت پیامبر معرفی میکند، و از طرف دیگر دستور میدهد: گردن مخالف را
بزنید!! او چگونه میگوید پیامبر از شما راضی بود، و بعد میگوید پیامبر از
طلحه ناراضی بود؟![5] . خوانندگان عزیز خود میتوانند در این موارد
داوری کنند، و ملاحظه فرمایند آیا خلفای دیگر سیاسیتر بودند یا علی بن
ابیطالب؟ آیا آنان میگفتند اگر علی نبود ما هلاک میشدیم یا مولای
متقیان؟! آیا آنان متناقض حرف میزدند یا علی بن ابیطالب؟ و بالاخره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در جواب شیطنتهای معاویه که او را مرد سیاست و حیلهگر نامیدهاند، میفرمایند: «والله ما معاویة بادهی منی، ولکنه یغدر ویفجر ولو لا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس» [6] . سوگند
به خدا که معاویه در میدان سیاست و تدبیر بر من برتری ندارد، منتهی او مرد
خیانت و دروغ است، و هرگز به عهد و پیمان خود وفا نمیکند، و اگر نبود این
که حیله گری روا نیست، من از همه مردم روی زمین زیرکتر بودم. از مجموع
مطالب این قسمت نتیجه میگیرم که علی علیهالسلام در میدان سیاست نیز رقیب
و نظیری نداشته و ندارد، و او بر خلفا و دیگران مقدم بوده است، با این
تفاوت، که سیاست علی محدود به قوانین اسلام و شرع بوده، و هرگز از آن تجاوز
نمیکرد، ولی دیگران هیچ محدودیتی نداشته، و هر چه را مصلحت خود تشخیص
میدادند، بیدرنگ آن را پیاده میکردند، خواه مشروع بوده باشد یانه! [7] .
پی نوشت ها: (1) خطبه سوم نهجالبلاغه. (2) شرح ابن ابیالحدید ج1 ص189. (3) کامل ابناثیر ج3 ص 66 کنزالعمال ج5 ص715 به بعد. (4)
انا اعلم ذلک (من این را میدانم که از خلافت محروم میشوم و دیگری انتخاب
میگردد) ولکنی ادخل معهم فی الشوری لان عمر قد اهلنی الان للخلافة وکان
قبل ذلک یقول: ان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قال: ان النبوة
والامامة لا یجتمعان فی بیت فانا ادخل فی ذلک لاظهر للناس مناقضة فعله
لروایته!!!. [5] شرح خطبه شقشقیه در شروح نهجالبلاغه از جمله ابن ابیالحدید ج1 ص185 به بعد و ج20 ص21. [6] نهجالبلاغه خطبه191 ص648 فیض الاسلام. [7] نقل از آفتاب ولایت، ص133-131.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1595