نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1417
قنبر
قنبر غلامِ آزاد شده و خدمتگزار امیرمؤمنان علیهالسلام بود که ایمان و
اخلاصش به خدا و ارادت زلالش به امام علیهالسلام وی را از بزرگان و اصحاب
آن حضرت گردانده است. او در کنار تابعانی مثل اویس قرن، عمرو بن حمق،
میثم تمار، کمیل، حبیب بن مظاهر، مالک اشتر و... از مقربان درگاه امیر
مؤمنان است. [1] . ارادت و عشق و ایمان قنبر به امیرالمؤمنین کمشدنی نبود، تا پایان عمر به این دوستی دم زد و به گناه همین عشق به شهادت رسید. همین
نزدیکی باعث شد در موارد مختلف و گوناگون در کارهای شخصی و حکومتی به امام
علیهالسلام یاری رساند که این از اعتماد و علاقه خاص آن حضرت به وی حکایت
دارد؛ در دنباله همین بخش به نمونههایی از این محبت و علاقه متقابل اشاره
خواهیم کرد: 1 - طبق فرمایش امام صادق علیهالسلام هرگاه امیر مؤمنان
علیهالسلام شبانه از منزل خارج میشد، قنبر از ایشان مراقبت مینمود بدون
آن که امام علیهالسلام متوجه شود. [2] . 2 - روزی عدهای نزد امام
علیهالسلام آمدند و ادعا میکردند که تو (امام علیهالسلام) خدایی. امام
آنان را با پاسخهای مستدل از خطاهایشان برحذر داشت، اما اثری نمیکرد تا
این که گودالی را پر از هیزم نمود و آتش زد و به آنان گفت: اگر از این
سخنان دست برندارید، - چون باعث شیوع شرک و ارتداد میشد - شما را در آتش
میافکنم. آنان بر خطای خود پافشاری کردند و حضرت آنان را در آتش انداخت و
این بیت را خواند: إنی إذا بصرتُ شیئاً منکراً أوقدتُ ناری و دعوتُ قنبراً - هر گاه امرِ ناروایی ببینم، آتش میافروزم و قنبر را برای اجرای حکم خدا فرا میخوانم. [3] . 3
- امیر مؤمنان در جنگ جمل زره خود را گم کرد و بعد از مدتی آن را بر تن
مردی یهودی دید و به دادخواهی نزد شریح قاضی رفت. پس از اقامه دعوا مبنی بر
این که زره از آن من است و آن را نه فروختهام و نه به کسی بخشیدهام،
خواستار بازگرداندن آن شد، اما یهودی گفت: زره از آن من است. قاضی از امام علیهالسلام - با این که امیر همه مؤمنان و مسلمانان بود - شاهد و بینه خواست. امام به احترام نظر قاضی، قنبر و امام حسین علیهالسلام را شاهد خود آورد، اما قاضی گفت: شهادت فرزند و غلام پذیرفته نیست. امام
فرمود: وای بر تو ای شریح از چند جهت خطا کردی: اول این که من پیشوای تو
هستم و تو با اطاعت از من، متدین به دین خدا هستی و میدانی که سخن باطل
نمیگویم و دیگر این که فرزندم حسین به فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله -
طبق نقل عمر بن خطاب - به همراه امام حسن علیهالسلام دو جوان و بزرگ اهل
بهشتاند و غلام هم مردی عادل است و دروغ نمیگوید. شریح کلام امام را
تأیید کرد، ولی امام او را به خاطر قضاوت ناحق - بیاعتنایی به کلام پیامبر
صلی الله علیه و آله - به «بانقیا» تبعید نمود، اما با این همه رأی او را
احترام نمود. بعد از مدتی مرد یهودی از عدالت امام شگفتزده شد و گفت که
این زره را در جمل وقتی که شتر امام علیهالسلام افتاد، برداشتم. زره را به
امام برگرداند و خودش مسلمان شد و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت
رسید. [4] .
پی نوشت ها: (1) اختصاص فید، ص 7. (2) ر. ک: توحید صدوق، ص 19؛ بحارالانوار، ج 5، ص 104. (3) ر. ک: ذخائر العقبی، ص 93. (4) الاغانی، ج 17، ص 219؛ با کمی تفاوت در مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 105؛ بحارالانوار، ج 41، ص 56.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1417