responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 1382
قدرت و نیروی امام علی‌

ابن ابی‌الحدید گوید: اما قوت و نیروی بدنی امام علیه‌السلام به پایه‌ای است که ضرب‌المثل شده است؛ ابن‌قتیبه گوید: «او با هیچ کس کشتی نگرفت مگر آنکه او را به خاک افکند». و اوست که در قلعه خیبر را از جا کند در صورتی که گروهی از مردم جمع شدند تا آن را برکنند نتوانستند. و اوست که بت هبل را که از سنگی بزرگ تراشیده بودند از بالای کعبه کند و بر زمین افکند. و اوست که در ایام خلافت خود صخره بزرگی را که روی چشمه ای قرار داشت و سپاهیان حضرتش نتوانستند آن را بردارند از جای برکند و آب از زیر آن بیرون جست. [1] .
علامه مجلسی رحمة الله گوید: ابوطالب به عادت عرب فرزندان و برادرزادگان خود را جمع می‌کرد و به کشتی گرفتن وا می‌داشت، و علی علیه‌السلام با آنکه طفل بود آستین بالا می‌زد و با برادران بزرگ و کوچک خود و عموزادگان بزرگ و کوچک خود کشتی می‌گرفت و آنان را به خاک می‌افکند و پدرش می‌گفت: علی ظهیر و پیروز شد و او را «ظهیر» نامید. چون علی علیه‌السلام بزرگ شد با مرد قوی و نیرومند کشتی می‌گرفت و او را زمین می‌زد، و مرد تنومند و دراز قامت را با دست خود می‌گرفت و به سوی خود می‌کشید و او را می‌کشت، و بسا کمر او را می‌گرفت و به هوا بلند می‌کرد، و بسا در پی اسب نر در حال دویدن می‌دوید و او را باز می‌گردانید. [2] .
امام صادق علیه‌السلام در حدیثی فرمود: فاطمه بنت اسد- رضی الله عنها- مادر امیرمؤمنان علیه‌السلام گوید: او را بستم و در قنداق پیچیدم ولی آن را پاره کرد، سپس در دو قنداق و سه چهار و پنج و شش قنداق که برخی از آنها از چرم و حریر بود پیچیدم باز هم همه را پاره کرد، و گفت: مادر، دست مرا نبند که من محتاجم هنگام ذکر پروردگار خود انگشتانم را به راست و چپ حرکت دهم و اظهار عجز و نیاز به درگاه خدا کنم. [3] .
علی علیه‌السلام در گهواره بود و دستش بسته، ناگاه ماری را دید که به سوی او در حرکت است، از جای جنبید و دست خود را از بند درآورد و گلوی مار را با پنجه خود فشرد به حدی که پنجه‌اش در گلوی مار فرو رفت و همین طور او را فشرد و نگه داشت تا مرد. چون مادرش این را بدید فریاد و استغاثه کرد، اهل خانه و همسایگان جمع شدند، آنگاه مادرش گفت: تو به سان حیدره (شیر ژیان) هستی. [4] .
علامه در علم لغت، ابن‌منظور، گوید: حیدره یعنی شیر از هری، از ابوالعباس احمد بن یحیی نقل کرده است که راویان اختلاف ندارند در اینکه این ابیات از علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است:
انا الذی سمتنی امی حیدرة کلیث غابات غلیظ القصرة «اکیلکم بالسیف کیل السندرة» «من آنم که مادرم حیدر نامید، بسان شیر قوی هیکل بیشه، که با شمشیر مانند پیمانه‌ای بزرگ شما را پیمانه می‌کنم (و گروه گروه شما را از زمین بر می‌چینم».
سندره به معنای جرأت آمده و رجل سندر یعنی مرد با جرأت، و نیز به معنای پیمانه بزرگ است و حیدر یعنی شیر. ابن‌اعرابی گفته: حیدره در میان شیران مانند شاه در میان مردم است. ابوالعباس گفته: به خاطر درشتی گردن و نیروی دستهایش شاه شیران است. و از همین ماده است غلام حادر یعنی جوان قوی هیکل زورمند، و یاء و هاء آن زایدند (و اصل آن «حدر» است). این بری این رجز را چنین آورده:
اکیلکم بالسیف کیل السندرة اضرب بالسیف رقاب الکفرة «... با شمشیر گردن کافران را می‌زنم.»
ابن‌بری اضافه می‌کند که منظور این سخن آن است که مادرم مرا اسد (شیر) نامید و چون به جهت حفظ قافیه نمی‌توانست اسد بگوید لفظ حیدره را به کار برده است،زیرا مادرش او را حیدره ننامید بلکه او را به نام پدر خودش «اسد» نامید، زیرا او فاطمه بنت است، و ابوطالب در هنگام ولادت و نامگذاری آن حضرت نبود،چون آمد نام اسد را نپسندید و او را علی نامید. و چون علی این رجز را در جنگ خیبر خواند خود را به همان نامی که مادرش بر او نهاده بود نامید.
جابر انصاری گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز خیبر پس از آنکه برای علی علیه‌السلام دعا کرد پرچم را به دست او داد، او با شتاب حرکت کرد و یارانش هم می‌گفتند: بشتاب؛ [5] .
او رفت تا به قلعه رسید، در قلعه را از جا کند و به زمین افکند، آن گاه هفتاد نفر از ما جمع شدیم و کوشیدیم تا در را به جای خود باز گردانیم. [6] .
وله یوم خیبر فتکات کبرت منظرا علی من راها یوم قال النبی انی لاعطی رایتی لیثها وحامی حماها فاستطالت أعناق کل فریق لیروا أی ماجد یعطاها فدعا أین وارث العلم و الحلم مجیر الأیام من بأساها أین ذوالنجدة الذی لو دعته فی الثریا مروعة لباها فأتاه الوصی أرمد عین فسقاهابریقه وشفاها ومضی یطلب الصفوف فولت عنه علما بأنه أمضاها ویری مرحبا بکف اقتدار أقویاء الأقدار من ضعفاها ودحی بابها بقوة بأس لو حمته الافلاک منه دحاها عائذ للمؤ ملین مجیب سامع ما تسر من نجواها انما المصطفی مدینه علم وهو الباب من أتاه أتاها وهما مقلتا العوالم یسراها علی و أحمد یمناها «او علی علیه‌السلام» در روز خیبر دلاوریها از خود نشان داد که در نظر بینندگان بسیار بزرگ آمد».
«روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من پرچم خود را به شیر این امت و پاسدار آن خواهم سپرد».
«گردن همه گروهها کشیده شد تا ببینند که این پرچم به کدام مرد بزرگواری سپرده می‌شود».
«پیامبر صدا زد: کجاست وارث علم و حلم، و آن که در جنگها به فریاد می‌رسد))؟
«کجاست آن دلاوری که اگر در ثریا شخص بیمناکی از او کمک بخواهد به فریاد او می‌رسد»؟
«در این هنگام وصی آن حضرت در حالی که درد چشم داشت پیش آمد و پیامبر آب دهان در جشم او انداخت و شفا یافت ».
«و او بر صفهای دشمن تاخت و آنها گریختند، چرا که می‌دانستند او کاری‌ترین مرد جنگی است ».
«و با دست اقتدار خود به مرحب نشان داد که بزرگترین قدرتمندان در برابر او ناتوانند».
«و با نیروی هر چه تمام‌تر در قلعه را از جا کند که اگر افلاک آسمانی در برابر او مقاومت می‌کردند همه را با خاک یکسان می‌نمود».
«او پناه دهنده آرزومندان و اجابت کننده آنهاست و رازهای نهانی آنها را می‌شنود».
«بی شک مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم شهر علم است و او در آن شهر است که هر که از آن در وارد شود به شهر رسد».
«و هر دو دیدگان همه عوالمند، علی علیه‌السلام دست چپ و احمد صلی الله علیه و آله و سلم دست راست آنهاست». [7] .


پی نوشت ها:
(1) شرح نهج‌البلاغه21:1.
(2) بحارالانوار275:41.
(3) همان.
(4) همان.
(5) در نسخه‌ای دیگر: «می‌گفتند: ملایم‌تر برو».
(6) بحارالانوار279:41.
(7) منسوب به امام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، ص734-729.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 1382
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست