responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 134
اعتراف عفیف کندی

عُفیف کندی می‌گوید:
در یکی از روزها برای خرید لباس و عطر، وارد مکّه شدم و در مسجد الحرام در کنار عبّاس بن عبدالمطلّب (یکی از بازرگانان مکّه بود) نشستم به تماشای مکّه مشغول بودیم، اندکی نگذشت، موقعی که خورشید به اوج بلندی رسید، ناگهان دیدم مردی آمد و نگاهی به آسمان نمود رو به کعبه ایستاد.
چیزی نگذشت که نوجوانی به وی ملحق گردید و در سمت راست او قرار گرفت.
سپس زنی وارد مسجد شد و در پشت سر آن دو نفر ایستاد و هر سه نفر به عبادت خداوند مشغول شدند.
آن مرد رکوع می‌کرد، آنها نیز با او رکوع می‌کردند، بدین ترتیب به نماز خود ادامه می‌دادند.
من به عبّاس گفتم امر عظیمی می‌بینم!
عبّاس گفت:
آری امریست عظیم، هیچ می‌دانی که این جوان کیست؟
گفتم: نه!
عبّاس گفت:
این برادرزاده من و آن جوان (نو رَس) نیز برادر زاده دیگر من علی بن ابیطالب است
و آن زن خدیجه، همسر محمّد است
و محمّد مدّعی است که آئین وحی از طرف خداوند برای او نازل شده است و اکنون زیر آسمان کسی از این دین جز سه نفر پیروی نمی‌کند.
(در آخر روایت احمد بن حنبل آمده است که) عبّاس فرمود:
برادر زاده‌ام می‌گوید:
روزی فرا خواهد رسید که خزانه‌های کسری و گنجینه های قیصر را فتح و تسخیر می‌نماید.
عفیف بعدها که ایمان آورد، مدام تأسّف می‌خورد و می‌گفت:
ای کاش همان روز اسلام را قبول می‌کردم و با علی علیه السلام سوّمین نفر مسلمان، من می‌شدم. [1] .


پی نوشت ها:
(1)
تاریخ کامل ابن اثیر ج 2 ص 57، و ذخائر العقبی ص 59، و مسند احمد ج 1 ص 173، و شرح ابن ابی الحدید ج 4 ص 120، و مناقب شهر آشوب ج 2 ص 18، و روضه الواعظین ج 1 ص 105، و خصایص نسائی ص 3.

نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 134
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست