نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1283
علی و حوادث آینده جهان
خطبهای است که به امیرالمؤمنین علیهالسّلام منسوب میباشد و در آن
خطبه حضرت به حوادث آینده، اخبار فرموده است، و حقایق آینده را روشن نموده
است البته خطبه بسیار طولانی است که تا حد امکان جملاتی از آن را که مقتضی
درج در این کتاب میباشد ذکر مینمائیم. عبداللّه بن مسعود گوید: چون خلافت
بعد از آن سه خلیفه، به امیرالمؤمنین علیهالسّلام رسید، حضرت به بصره (یا
کوفه) آمده و بر منبر مسجد جامع آن صعود کرده و خطبهای ایراد نمود که
عقلها را متحیر نموده و بدنها از آن به لرزه در آمد، چون این خطبه را مردم
از حضرت شنیدند بسیار گریستند و نالهها و فریاد و ضجه از آنها برخاست.
(ابنمسعود گوید) پیامبر اکرم اسرار نهانی که میان خود و خداوند عزوجل داشت
به علی علیهالسّلام تعلیم میداد و به همین سبب نوری که در صورت پیامبر
صلی الله علیه و آله بود، به صورت علی علیهالسّلام منتقل شد. پیامبر صلی
الله علیه و آله به علی علیهالسّلام وصیت نمود تا این خطبه که نامش خطبه
خطبه البیان است برای مردم بخواند که در آن است علم آنچه هست و تا روز
قیامت خواهد شد. علی علیهالسّلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله
علیه و آله و بعد از صبر بر ستمهای امت چون هنگام اجرای وصیت پیامبر اسلام
صلی الله علیه و آله رسید برخاست و آن را ایراد نموده فرمود: ای مردم،
من و حبیبم محمد صلی الله علیه و آله، همچو این دو (و اشاره به انگشت سبابه
و وسطی نمود) میباشیم، اگر نبود آیهای از کتاب خدا شما را خبر میدادم
به آنچه در آسمانها و زمین و آنچه در قعر این (زمین) است! هیچ چیز از آن بر
من پوشیده نیست، من این علوم را وحی نمیدانم (پیامبر نیستم) بلکه اینها
علومی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من تعلیم داده است، همانا آن
حضرت هزار مسأله به من آموخت که در هر مسئلهای هزار باب و از هر بابی
هزار نوع گشوده میشود. پس بپرسید از من قبل از اینکه مرا نیابید، بپرسید
از من از آنچه زیر عرش است تا شما را خبر دهم، اگر نبود خوف اینکه
گویندهای از شما بگوید علی بن ابیطالب جادوگر است همچنان که درباره پسر
عموی من گفته شد (یعنی به پیامبر نسبت سحر دادند) هر آینه شما را خبر به
تفکرات (و نیات) شما و آنچه در زمین میباشد میدادم. پس از آن حضرت
گوشهای از صفات خود را بیان نموده تا آنجا که فرمود: «انا ابولمهدی القائم
فی آخرالزمان؛ یعنی: منم پدر مهدی آن کس که در آخرالزمان قیام کند.» در این هنگام مالک اشتر برخاست و عرضه داشت :یا امیرالمؤمنین این قائم از فرزند شما چه وقت قیام میکند؟ آن
حضرت فرمود: زمانی که باطل پیشی گیرد و حقائق خوار شوند، بینی صاحب مال به
خاک مالیده شود و بکوبد پای خود را کوبنده و قناتها خشک گردد و قبیلهها
طغیان کنند، سختیها بسیار شود و عمرها کوتاه گردد و اختلاف در میان عربها
افتد، و روان شود اشکها از چشمها و فریب خورد مرد سست عمل و شادمانان هلاک
شوند، و شورش کنند شورشیان و عاجز شود رئیس و تاریک گردد نور آفتاب و کر
شود گوشها، عفت و پاکدامنیها از بین برود، انصاف خوار شود و شیطان غالب
گردد. زمانی که گناه بسیار گشته و زنان حکومت کنند و حادثهها سخت شود،
زمین را زلزله گرفته و احکام الهی معطل مانده، امانت سرنگون گردد و خیانت
ظاهر شود و محافظهکار ترسانیده شده و خشم و کینه توزی شدت یابد، مرگ، مردم
را ترسانیده و مدعیان به پا خاستند و اولیاء نشستند، و ثروتمندان پلید
گردیدند. گفت و گفت تا آنجا که در آخر فرمود: در آن وقت منتظر خروج صاحب
الزمان باشید، در این هنگام حضرت بر بالاترین پله منبر قرار گرفته و
فرموده: آه آه از کنابه لبها و پژمرده شدن دهانها (آری مستمعین آن حضرت را
تاب فهم آن مطلب نبود). آنگاه حضرت نگاهی به چپ و راست نموده، بزرگان و
اشراف قبائل را دید که در مقابل وی نشسته و آنچنان سکوت و جمود آنها را
فراگرفته که گوئی بر سرهای آنها پرنده است (این جمله اخیر ضرب المثلی است
برای اینکه شدت سکوت را بفهماند) پس آه سردی از دل کشید و نالهای اندوهگین
نمود و لحظهای (آن شیر بیشه فصاحت) ساکت شد. ناگاه یکی از بزرگان
خوارج (خوارج گروهی هستند که با علی علیهالسّلام جنگیدند) به نام سوید بن
نوفل برخاسته و از روی استهزاء و مسخره گفت: یا امیرالمؤمنین میفهمی چه
میگوئی؟ آیا از روی علم سخن میگوئی (یا لاف بیهوده میزنی)؟ راوی گوید: ناگاه حضرت توجهی به او کرده و نگاهی تند و خشم آلود به او نمود (که از شدت ترس) سوید نالهای عظیم سر داد. در همان وقت مرد و او را در حالی که قطعه قطعه بود از مسجد خارج کردند. علی
علیهالسّلام فرود: «ابمثلی یستهزء المستهزئون ام علی یتعرض المتعرضون
اویلیق لمثلی ان یتکلم بمالا یعلم و یدعی ما لیس له، بحق هلک و الله
المبطلون وایم الله لو شئت ما ترکت علیها من کافر بالله و لا منافق برسوله و
لا مکذب بوصیه و انما اشکوبثی و حزنی الی الله و اعلم من الله ما
لاتعلمون؛ یعنی: آیا مانند مرا استهزا کنندگان استهزا میکنند و بر همچو
منی اعتراض کنندهها اعتراض میکنند؟ آیا به مثل منی سزاوار است که سخن
گوید به آنچه نمیداند و ادعا کند آنچه را که برای او نیست؟ حقا که به خدا
قسم هلاک شدند باطل کنندگان (حقائق)، به خدا قسم اگر بخواهم بر روی زمین یک
کافر به خدا و منافق به پیامبر و منکر وصی او باقی نمیگذارم،به سوی خدا
حزن واندوه خود را شکوه میکنم و از جانب خدا آگاهم آنچه را که شما
نمیدانید.» در این هنگام صعصة بن صوحان و میثم و ابراهیم بن مالک اشتر
و عمروبن صالح برخاسته، عرض کردند: یا امیرالمؤمنین تو را قسم میدهیم به
حق پسر عمویت رسول الله علیهالسّلام، آنچه را که برای ما در طول زمان واقع
میشود با کلامی واضح که عاقل و جاهل بفهمند بیان فرمائی. حضرت پس از حمد و
ثنای خدا و یاد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: شما را خبر
میدهم به آنچه بعد از موت من و آنچه در آخر زمان تا خروج صاحب الزمان آن
قائم به امر از فرزندان فرزند حسین واقع میشود، از برادرم پیامبر خدا
شنیدم که میفرمود: صد خصلت در این امت جمع گردد که بر غیر آن جمع نشود،
عرض کردند: کدام است آنها؟ فرمود: گروهی از (آن مردم سابق الذکر)
صورتهایشان زیبا و سیرتهای ایشان پست است، عرض کردند چه وقت واقع میشود
اینها؟ فرمود: زمانی که مرگ در فقها واقع شود (دانشمندان بمیرند) امت
محمد صلی الله علیه و آله وسلم نماز را ضایع نمایند و پیرو شهوات گردند و
امانتها کم گردد و خیانتها بسیار شود و مسکرات را بنوشند، بدگوئی و ناسزای
به پدران و مادران را اشعار خود کنند (و ظاهر گردانند، پدر و مادر خود را
به کم عقلی و کهنهپرستی و بیسوادی نسبت دهند) صداها در مساجد به واسطه
خصومتها بلند شود، مساجد را مجالس طعام قرار دهند، گناهان را بسیار انجام
دهند و از نیکیها بکاهند، آسمان فشرده شود (بخیل گردد و دیگر نبارد) سال
چون ماه و چون هفته و هفته چون روز و روز چون ساعت شود (کنایه از اینکه
برکت از زمان آنها برداشته میشود و سالهای آنها در بیثمری چون ساعتی
میگذرد و در آن برای آخرت خود هیچ کسب نمیکنند و از آن بهره نمیبرند). در
فصل بارش باران، باران نبارد، فرزندان کینه پدر و مادر را در دل گیرند،
مردم آن زمان را صورتهای زیبا و سیرتهای پست میباشد، هر کس ایشان را ببیند
او را به شگفت درآورند (از اعمال زشت خود) هر کس با آنها معامله کند به او
ظلم کنند، صورتهای آنها صورت انسانهاست ولی قلبهای آنها دلهای شیاطین است،
پس (سخنان و یا همنشینی و یا قلبهای آنها) تلختر است از صبر (گیاهی است
زرد یا قرمز رنگ که در بلاد گرم میروید و بسیار تلخ میباشد و در طب برای
اسهال به کار میرود) ایشان از مردار گندیدهتر و از سگ (قلبهایشان) نجستر
(و پلیدتر است) از روباه مکارتر و از اشعب- شخصی پر طمع است که ضرب المثل
میباشد- حریص و پرطمعتر میباشند. از جرب چسبندهترند (به دنیا) از کارهای
زشتی که انجام میدهند بواسطه نهی از منکر دست نمیکشند. (در آن زمان)
اگر با آنها سخن گوئی و برای آنها خبری را نقل کنی تو را تکذیب کنند، اگر
آنها را امین شماری با تو خیانت کنند، اگر به آنها پشت کنی تو را غیبت
کنند، اگر ثروتی داشته باشی حسد ورزند، اگر از آنها بخیل باشی (و به آنها
عطا نکنی) دشمنت گردند. اگر آنها را موعظه کنی ناسزایت گویند، به سخنان
دروغ بسیار گوش میدهند، محرمات الهی را بسیار میخورند زنا را حلال
میدانند (اگر پسر و دختری ارتباط نامشروع داشته باشند عیب نمیدانند بلکه
تمدن میشمارند) شراب و سخنها (ی فتنهانگیز) و طرب و آوازه خوانی و ساز و
نوازها را جایز میشمارند. فقیر در میان ایشان خوار و ذلیل است و مؤمن ضعیف
است و کوچک، عالم و دانشمند نزد آنها بیارزش است. فاسق و گنهکار نزد
آنها گرامی است، ستمکار بزرگ شمرده میشود (و مظلوم) نزد آنها هلاک شونده
است (منطق آنها این است که زندگی برای قوی است) نیرومند نزد آنها مالک
دنیاست (و حق حیات دارد)، امر به معروف نمیکنند و نهی از منکر نمینمایند،
ثروتمندی را دولت (و باعث عزت) میدانند، امانت را غنیمت دانسته (تصرف
میکنند) پیش آنها زکوة غرامت است (دادن خمس و زکوة و حقوق واجبه را غرامت و
ضرر میپندارند و نمیدهند) مرد از زن خود اطاعت میکند (و از خود
ارادهای ندارد) ولی به فرمان پدر و مادرش گوش نمیدهد و به آنها ظلم
میکند، برای از بین بردن برادر خود میکوشد، (در آن زمان) صداهای اهل فجور
بلند شود (که مردم از هر طرف به سوی ضلالت میخوانند) فساد و تبهکاری و
غناء و زنا را دوست میدارند، با یکدیگر معاملات حرام و ربوی انجام
میدهند، علماء مورد سرزنش قرار گیرند (زیرا آنها مردم را از این اعمال نهی
میکنند و مردم به خاطر هوی به آنها بدگوئی میکنند) در میان ایشان
خونریزی بسیار شده قاضیهای آنها رشوه میگیرند، زنها با زنها جفت شوند و
خودشان را میسازند و آرایش میکنند آنچنان که برای شوهر خود انجام
میدهند، و آشکار گردد دولت بچهها در هرجا و جایز شمرده شود خوانندگی
زنهای خواننده، و رقاصه، و غناهای حرام و آشامیدن مسکرات. مردها به
مردها اکتفا کنند (و لواط انجام دهند) و زنها به زنها اکتفا کنند (و شوهر
نگیرند)، زنها بر زینها (ی اسب یا مطلق زین اسب و ماشین و غیره) سوار شوند،
زن بر شوهر خود بر تمام امور غلبه داشته باشد، (در آن زمان) حج کنندگان بر
سه دستهاند: ثروتمندان برای تفریح و خوشگذرانی حج میکنند، مردمان متوسط
برای تجارت و فقیران برای پول در آوردن، احکام الهی باطل شود، اسلام باطل و
ناچیز شمرده شود، دولت اشرار ظاهر گردیده، ظلم و ستم در تمام شهرها جائز
(و رایج) شود. پس در آن زمان تاجر در تجارتش دروغ گوید (مقصود از تاجر
فقط اهل بازار و کسبه نمیباشند، ریختهگر در صیاغت خود و هر صاحب شغلی در
شغل خویش) پس کم شود کسبها و تنگ شود راه زندگی و معیشت (هر کس برای امرار
معاش خود پریشان است) و مختلف شود مذهبها (هر کس به دنبال کسی رفته) بسیار
گردد فساد و کم گردد راه هدایت، پس در این هنگام دلها سیاه شود و بر ایشان
سلطان ستمگر حکومت کند، سخنان ایشان (چون با عمل همراه نیست و از طرفی راجع
به گناه و معصیت و نفاق است) از صبر (آن گیاه تلخ) تلختر است قلبهای آنها
از مردار گندیدهتر و بدبوتر میباشد. چون این امور واقع شد (خداوند
نعمتهای خود را بردارد) دانشمندان از دنیا بروند و قلبها فاسد گردیده گناه
زیاد شود، قرآن به دور افکنده شده مساجد آنها خراب گردد (بواسطه نبودن
نمازگزار) و آرزوها طولانی شود ولی عملها تقلیل یابد، در شهرها حصارهائی
ساخته میشود که مخصوص انجام دادن یا برداشتن چیزهای عظیم است که فرود آید،
در آن هنگام اگر یکی از آنها روز و شب نماز خواند ثوابی برای وی ننویسند و
نمازش را قبول نکنند زیرا نیت او در هنگام نماز این است که چگونه به مردم
ظلم کند و از چه راهی مسلمانها را فریب دهد. (در آن زمان) به دنبال
ریاست برای فخرفروشی و ظلم و ستم بر یکدیگر میروند، اماکن آنها (منازل و
دکانها و سایر ساختمانها) مسجدهای آنها را تنگ میکند (مسجدها را خراب کرده
مغازه و خیابان و غیره مینمایند) در حق ایشان کافر حکم کند، بعضی بر بعضی
ستم میکنند و دستهای دستهای را میکشند از روی عداوت و دشمنی، به
آشامیدن شرابها مباهات میکنند، در میان مساجد سازها مینوازند و کسی بر
ایشان انکار نمیکند، در آن زمان زنازادگان و اشخاص پست بزرگانند، سرپرست
آنها سفیهان ایشان هستند، مالک اموال شود آنکه مالک نیست و اهل آن
نمیباشد، پست فطرتی هستند از فرزندان پست فطرتها، رؤسا ریاست را به کسی
دهند که مستحق آن نیست و تنگ شود خلق و خویها، و فاسد شود زراعتها و آشکار
گردد بدعتها و ظاهر شود فتنهها، کلام و سخن (متداول مردم آن زمان) فحش و
ناسزا است، کار آنها وحشیگری است و افعالشان پلید است، ایشانند ستمکاران
بیباکی که در ستمگری فروگذار نکنند (تا آخرین درجه ستم کنند) بزرگان
(ثروتمندان و اشراف) آنها بخیلها و گدایانند (زیرا با ربا و عنوانهای دیگر
از دیگران پول میگیرند) فقهای ایشان فتوی میدهند آنطور که بخواهند (نه
آنطور که خداوند فرموده است) قضاوت آنها حکم کنند به آنچه نمیدانند و اکثر
آنها به دروغ شهادت میدهند،هر کس نزد او درهم (پولی هست و ثروتی دارد)
نزد آنها بلند است و هر کس که او را فقیر یابند نزد ایشان خوار است، فقیر و
محتاج نزد ایشان مطرود و مبغوض است. ولی ثروتمند (اگر چه بیدین باشد)
محبوب و مخصوص است، آنکه شایسته و صالح است گلویش د گرفته و راهها بر او
بسته است. هر سخن چین دروغگوئی را بزرگ میشمارند، خداوند سرهای آنها را به
زیر افکند (آنها را ذلیل میگرداند) و قلبهایشان را کور میگرداند، غذاهای
آنها پرندهها و تیهوهاست، پوشاکشان خز یمانی و ابریشم است، ربا و شبهات
را حلال میدانند،شهادت را به یکدیگر قرض میدهند (یکی در حکمی به دروغ به
نفع دیگری شهادت میدهد تا او هم در حکم دیگری به نفع وی شهادت دهد). در
علمای خود ریا میکنند، عمرهایشان کوتاه است، سخنی از کسی مقبول نیست نزد
آنها مگر از فرد سخن چین (دروغگو و جاسوس)، حلال را حرام میگردانند. کار
آنها زشتیها است، باطل را در میان خود تدریس میکنند و از کارهای زشت باز
نمیایستند، نیکان آنها از اشرار خوفناک هستند، همدیگر را در غیر ذکر خدای
تعالی پشتیبانی میکنند (در اعمال زشت به هم کمک میدهند). محارم را هتک
کرده پاره مینمایند، با هم مهربان نیستند و از همدیگر روی گردانند،
نیکوکار را رد میکند و از گنهکار استقبال مینمایند، هر کس به آنها بدی
کند او را احترام میکنند (از ترس، ولی به نیکان خود چون از آنها
نمیترسند، احترام نمیگذارند و ناصح را از خائن نمیشناسند، (هنرپیشگان
فاسد و خائنین را احترام میکنند) اولاد زنا زیاد گردد. (در آن زمان)
پدران از اعمال زشت فرزندان خود شادمانند، پس آنها را نهی نمیکنند و از آن
اعمال، باز نمیدارند، مرد از زن خود زشتی میبیند ولی او را نهی نمیکند
(بلکه) از آن پولی که زن از سرمایه بیعفتی خود به دست آورده میگیرد تا
آنجا که اگر زن او را تماما بیعفت سازند اهمیت نمیدهد، اگر درباره آن زن
کلام قبیح بشنود گوش نمیدهد (زیرا برای او قابل اهمیت نیست) پس اوست همان
بیغیرتی که خدا برای او سخن نپذیرد (دعای دیگران در حق وی مستجاب نشود) و
نه کار درستی و نه عذری، خوردن آن پول بر او حرام است و نکاح او حرام و در
شرع اسلام قتل او (آن زن) واجب و همچنین واجب است که در میان مردمان رسوا
کنند او را، و در روز قیامت به جهنم واصل خواهد شد. در آن زمان پدر و
مادرها را دشنام دهند، بزرگان ذلیل شوند، فرومایگان بلند شوند، پریشانی و
دیوانگی بسیار شود، (کارهای مردم از روی عقل نیست، اگر از آنها بپرسی که
چرا چنین میکنید جواب عقلائی ندارند)، چقدر نادر است برادری در راه خداوند
تعالی و چقدر نایاب است درهم حلال، حال مردم به بدترین حالات برمیگردد،
پس در آن وقت دوران میکند دولتهای شیاطین و بر ناتوانان حمله میکنند
همانند حمله یوزپلنگ به شکار و طعمه خود، ثروتمند از ثروت خود بخل ورزد،
فقیر دین را به دنیا فروشد، پس ای وای بر فقیر و آنچه بر او میآید از
زیانکاری (در دو دنیا) و ذلت و خواری در آن زمان، زمانی که اهلش را بیچاره
کند، زود است که طلب کنند (فقراء) آنچه را که برای آنها حلال نیست، پس چون
چنین شد فتنههائی بر آنها روی آورد که تاب مقابله با آن نداشته باشند و
همانا اول آن فتنه از شخص حجری (قصبهای است از بحرین) و رقطی (به شخصی
گویند مرض پیس دارد) شروع میشود و آخر آن به سفیانی و شامی ختم میگردد.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1283