نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1267
علی و یتیمان
روزی حضرت علی علیهالسلام مشاهده نمود زنی مشک آبی به دوش گرفته و
میرود.مشک آب را از او گرفته و به مقصد رساند؛ ضمنا از وضع او پرسش نمودم
زن گفت:علی بن ابیطالب همسرم را به مأموریت فرستاد و او کشته شد و حال چند
کودک یتیم برایم مانده و قدرت اداره زندگی آنان را ندارم. احتیاج وادارم
کرده که برای مردم خدمتکاری کنم. علی علیهالسلام برگشت و آن شب را ناراحتی
گذراند. صبح زنبیل طعامی با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین
راه،کسانی از علی علیهالسلام درخواست میکردند زنبیل را بدهید ما حمل
کنیم.حضرت میفرمود: روز قیامت اعمال مرا چه کسی به دوش میگیرد؟ به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: کیست؟ حضرت جواب دادند: کسی که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، برای کودکانت طعامی آورده، در را باز کن! خداوند از تو راضی شود و بین من و علی بن ابیطالب خودش حکم کند. حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان میپزی یا از کودکانت نگهداری میکنی؟ زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار! زن آرد را خمیر نمود. علی علیهالسلام گوشتی را که همراه آورده بود کباب میکرد و با خرما به دهان بچهها میگذاشت. با مهر و محبت پدرانهای لقمه بر دهان کودکان میگذاشت و هر بار میفرمود:فرزندم! علی را حلال کن! اگر در کار شما کوتاهی کرده است. خمیر که حاضر شد، علی علیهالسلام تنور را روشن کرد. در این حال، صورت خویش را به آتش تنور نزدیک میکرد و میفرمود: ای علی! بچش طعم آتش را! این جزای آن کسی است که از وضع یتیمها و بیوه زنان بیخبر باشد. اتفاقا زنی که علی علیهالسلام را میشناخت به آن منزل وارد شد. به
محض اینکه حضرت را دید، با عجله خود را به زن صاحب خانه رساند و گفت:وای
بر تو! این پیشوای مسلمین و زمامدار کشور، علی بن ابیطالب علیهالسلام
است. زن که از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگی گفت: یا امیرالمؤمنین! از شما خجالت میکشم، مرا ببخش! حضرت فرمود: از اینکه در کار تو و کودکانت کوتاهی شده است، من از تو شرمندهام! [1] .
پی نوشت ها: (1) بحار، ج 41 ص_52 داستانهای بحارالانوار، ج 1 ص47.
نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1267