نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1228
علل پیروزی پیامبر اکرم
برای کسی که بهتر از دیگران میآموزد، تاریخ بهترین معلم است. تاریخ
ملتهای پیروزمند و شکست خورده، چراغی فرا راه امت است، زیرا این تاریخ
عوامل پیروزی و شکست را به گونهای، روشن و گویا اشکار می سازد و ملتهای
خوشبخت آنهایی هستند که از تجارب دیگران بهرهمند شوند. تاریخ انقلاب
پیامبر اسلام (ص) و پیروزی او نیز به همین ترتیب است. عوامل پیروزی انقلاب آن حضرت عبارت بود از: یک- ایدئولوژی صحیح. دو- رهبری خردمندانه. سه- صمیمیت رهبر. چهار- آمادگی امت برای فداکاری. بنابراین موفقیت پیامبر این معادله بود: ایدئولوژی بهاضافه رهبری خردمندانه بهاضافه فداکاری مسلمانان: پیروزی امت. یکی
از مفاهیم این معادله آن است که عوامل شکست نیز با نبودن این مقدمات برابر
است. با توجه به این که زمینهی شکست در آغاز کار در نهاد هر یک از افراد
به وجود میآید و از آن پس در بدنهی امت انعکاس مییابد. از این رو شناخت
انگیزههای شکست فرد شایان توجه و از این قرار است: یک- تزلزل و ضعف شخصیت. دو- زبونی در تصمیمگیری و تحمل مسئولیت. سه- خیانت افراد. چهار- خمودگی. امام علی (ع) در سخنرانی پر مایهای عوامل عام پیروزی پیامبر و عوامل خاص شکست فردی را بازگو میفرماید: اما
بعد فان الله سبحانه بعث محمدا (صلی الله علیه و آله) و لیس احد من العرب
یقر اکتابا، و لا یدعی نبوه و لا وحیا، فقاتل بمن اطاعه من عصاه، یسوقهم
الی منجاتهم، و یباد ربهم الساعه ان تنزل بهم، یحسر الحسیر، و یقف الکسیر،
فیقم علیه حتی یلحقه عایته، الا هالکا لا خیر فیه،... «اما بعد... همانا
که خدای تعالی محمد (ص) را زمانی برانگیخت که هیچکس در عرب نبود که خواندن
بداند یا دعوی پیغمبر و وحی داشته باشد (ایدئولوژی در میان نبود). به
همدستی پیروان خود با کسانی که از فرمانش سر پیچیدند جنگ نمود تا آنان را
به سوی رستگاری رهنمون شد و بر سر این کار پایداری نمود تا پیش از قیام
قیامت (و فرارسیدن مرگ)، واماندگان و عقب افتادگان را هدایت فرمود، و چندان
تاب آورد تا به مقصود رسید (و مردم از او پیروی کردند) مگر هلاک شوندهای
که خیری در او نبود. (بدین سان به کمک وحی آسمانی، رهبری پیامبر و
صداقت یارانش) راه رستگاری را بدیشان بنمود و مقامشان را (که در خور پایگاه
انسانی آنان بود) به ایشان نشان داد. پس آسیابشان به گردش در آمد (زندگی
اقتصادی آنان رونق گرفت) و تیرشان استوار شد (قدرتشان فزونی یافت). به خدا سوگند، که من از پیشتازان (لشکر اسلام) بودم تا آنکه (نیروهای الحادی) تسلیم گردیده و تحت فرمان در آمد. اما من، نه ناتوان شدم و نه ترسیدم. نه خیانت ورزیدم! و نه سستی کردم! به خدا سوگند که باطل را بر خواهم شکافت، تا از نهانگاهش حق را بیرون کشم. » [1] .