نام کتاب : دانشنامه امام علی علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 1131
صرف و نحو
«ابوالأسود دُئلی» گوید: روزی به محضر حضرت امیر علیه السلام شرفیاب شده آن حضرت را در حال تفکّر یافتم، پس گفتم: یا امیرالمؤمنین! درباره چه فکر میکنید؟ حضرت فرمود: در لغت شما خطاها و اشتباهاتی دیدهام میخواهم در این باره اصول و قواعدی وضع کنم تا خطاها اصلاح شود. گفتم: اگر چنین کنید ما را زنده نموده و این لغت در میان ما خواهد ماند. پس از چند روز نزد آن حضرت رفتم، کاغذی پیش روی من گذاشت که در آن نوشته بود: بسم
اللَّه الرّحمن الرّحیم، تمام کلمات یا اسمند، یا فعل، یا حرف. اسم آن است
که مسمایش را روشن کند، و فعل آن است که حرکت و پدیده مسمّی را، و حرف
دارای معنایی است که نه اسم است و نه فعل. آنگاه به من فرمود: در
این باره تتبّع کن و آنچه که به نظرت آمد بر آنها بیفزا و بدان که کلمات از
نظر دیگر بر سه نوع هستند: ظاهر، ضمیر، و چیزی که نه ظاهر است و نه ضمیر. ابوالأسود میگوید: مطالبی جمع آوری نموده خدمت آن حضرت عرضه داشتم که از جمله آنها حروف نصب بود. (مراد حروف مشبّهة بالفعل است.) «انّ، أنَّ، لَیتَ، لَعَلَّ، کَاَنَّ» ولی «لکنَّ» را ذکر نکرده بودم، پس به من فرمود: چرا «لکنّ» را جزء آنها نیاوردهای؟ گفتم: به نظرم آمد که جزء آنها نیست. فرمود: چرا از آنهاست، آن را هم بنویس. «زجاج» از علماء نحو، اصول یاد شده را چنین مثال آورده: اسم ظاهر، مانند: رجل، زید، عمرو، و مانند اینها، و ضمیر مانند: اَنَا، اَنْتَ، و تائ در فَعَلْتَ، و یاء متکلّم مثل غلامی. و کاف خطاب، مانند: ثَوْبُکَ، و مانند اینها، و
امّا آنچه که نه ظاهر است و نه ضمیر، مبهمات است مانند: هذا، هذه، هاتا،
تا، (از اسماء اشاره)، و مَن و ما و الذی و ای (از اسماء موصول)، و کم و
متی و این (از اسماء استفهام)، و مانند اینها. [1] . واه ابا مردی از ابوبکر معنای آیه قرآن «وفاکِهَةً وَ اَبّا» را پرسش نمود. خلیفه اوّل معنای «ابّ» را ندانست و گفت: کدام
آسمان بر من سایه میافکند و کدام زمین مرا بر میدارد یا چه کنم اگر
درباره کتاب خدا چیزی بگویم که خود به آن باور نداشته باشم، معنای «فاکهه»
را میدانم، ولی «ابّ» را خدا بهتر میداند. این حرف او به گوش مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، آن حضرت فرمود: «سبحان
اللَّه» آیا نمیداند لفظ «ابّ» به معنای «چراگاه» و زمین پرگیاه میباشد،
و خداوند در این آیه شریفه در مقام شمردن نعمتهایی است که بر مردم و
چهارپایانشان ارزانی داشته تا بدان وسیله تغذیه نموده مایه حیات و قوام
بدنشان باشد. [2] . معنای واه کلاله از ابابکر معنای واژه کلاله را پرسیدند نتوانست جواب دهد که امام علی علیه السلام فرمود: آیا نمیداند «کلاله» به معنای برادران و خواهران پدری و مادری است. که خدای تعالی فرموده: یسْتَفتُونَکَ
قُلِ اللَّهُ یفتِیکُمْ فِی الکَلالَةِ اِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیسَ لَهُ
وَلَدٌ وَلَهُ اُخْتٌ فَلَها نِصفُ ما تَرَکَ. [3] . «از تو ای رسول!
درباره (برادران و خواهران) فتوا خواهند، بگو خداوند شما را درباره «کلاله»
فتوا میدهد اگر مردی از شما بمیرد و از برای او فرزندی نباشد و خواهری
داشته باشد از برای آن خواهر است نصف ترکه میت» و مراد از خواهر در این
آیه خواهر پدری و مادری و یا پدری تنهاست؛ زیرا فقهاء اتفاق دارند که در
صورتی خواهر نصف ترکه را ارث میبرد که پدری و مادری و یا پدری تنها باشد. و در جای دیگر میفرماید: وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یورَثُ کَلالَةً اَو امْرَأةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنهُما السُّدسُ [4] . «و اگر مردی یا زنی وارثی به جز برادر و یا خواهری نداشته باشد هر یک از آنان یک ششم سهم میبرند». فقهای
امامیه اتّفاق دارند در این که تفصیل بین یک ششم در صورت تنهایی و یک سوم
در صورت تعدّد اختصاص دارد به خواهر و برادر مادری. [5] . بنابراین، لفظ «کلاله» در قرآن مجید به طور صریح در برادر و خواهر پدر و مادری و پدری تنها و مادری تنها استعمال شدهاست.