امر غائب را از فعل مضارع مىگيرند باين نحو كه شش صيغه غائب و دو
صيغه متكلّم وحده و مع الغير را در نظر ابتداء بر سر آنها (لام مكسور) كه علامت
امر غائب است درآورده و آخر را مجزوم مىسازند.
مانند: ليضرب.
امر حاضر را از فعل مضارع مىسازند باين طرز كه شش صيغه حاضر را
ملاحظه كرده ابتداء حرف مضارع را از اوّلش بر مىدارند سپس از دو حال خارج نيست:
الف: آنكه حرف بعد از آن كه در واقع فاء الفعل باشد متحرك است.
ب: آنكه فاء الفعل ساكن ميباشد.
در صورت اوّل فقط آخرش را ساكن يا مجزوم مىكنند مانند:
صرّف كه در اصل تصرّف بوده است.
و در صورت دوّم به حرف بعد از فاء الفعل كه عين الفعل باشد نظر
مىكنند از سه حال خارج نيست:
يا مكسور است و يا مفتوح بوده و يا مضموم ميباشد.
در دو صورت اوّل و دوّم يك همزه مكسور ابتداء فعل درآورده و آخرش را
ساكن يا مجزوم مىسازند مانند:
اضرب و امنع كه در اصل تضرب و تمنع بودهاند.
و درصورت اخير همزه مضموم اوّلش درآورده و آخر آنرا ساكن يا مجزوم
مىكنند مثل:
انضر كه در اصل تنضر بوده است.
2- چنانچه گفتيم امر به امر حاضر و امر غائب تقسيم ميشود:
امر غائب داراى هشت صيغه و امر حاضر شش صيغه دارد.
هشت صيغه امر غائب عبارتند از:
سه صيغه مذكّر و سه صيغه مؤنّث و دو صيغه متكلّم وحده و مع الغير.