ب: اصل در حال اينستكه از صاحبش مؤخّر بيايد و رعايت اين اصل در
جائيكه صاحب حال مجرور باضافه باشد لازم است مانند:
خشّعا ابصارهم يخرجون من اجداث.
در اين آيه شريفه ضمير « هم » مجرور باضافه بوده و ذوالحال است و جمله « يخرجون من اجداث» حال از آن
آمده و مؤخّر ذكر شده است.
ولى در صورتيكه ذوالحال نكره محضه باشد رعايت اين اصل ممتنع بوده
بلكه لازم است حال بر صاحبش مقدّم شود چنانچه اگر ذوالحال بعد از « الّا » آمده باشد تقديم حال بر آن لازم است.
ج: در جائيكه حال كلمه صدارت طلبى باشد تقدمّش بر عامل واجب است
مانند:
كيف جاء زيد.
در اينمثال « كيف » از ادات استفهام بوده و حال واقع شده است و
چنانچه ملاحظه مىكنيم بر عاملش يعنى « جاء » مقدم گرديده است.
د: آوردن حال براى ذوالحال كه مضاف اليه واقع شده جايز نيست مگر در
سه مورد:
1- قيام مضاف اليه بجاى مضاف صحيح باشد مانند:
بل ملّة ابراهيم حنيفا.
در اين آيه شريفه « ابراهيم » ذوالحال و « حنيفا » حال از آنست و چون گذاردن ابراهيم بجاى « ملّه » صحيح است آوردن حال از مضاف اليه نيز صحيح و جايز است.
2- مضاف بعض و جزئى از مضاف اليه باشد مانند:
اعجبنى وجه هند راكبة.
در اينمثال « راكبة » حال است از « هند » و چون مضاف بعض آنست آوردن اينحال جايز مىباشد.