و اين تقديم زمانى جايز و در پارهاى اوقات واجب است.
جواز از تقديم در موردى استكه مقصود افاده حصر باشد و بعبارت ديگر بخواهيم فعل را منحصر در مفعول به مذكور قرار دهيم مانند: ايّاك نعبد و ايّاك نستعين .
كه در اين آيه شريفه « ايّاك » مفعول به بوده كه بجهت افاده حصر بر عامل يعنى « نعبد » و « نستعين » مقدّم شده است.
و وجوب تقديم در جائى است كه مفعول به صدارت طلب باشد مانند كلمه « من » در مثال: من ضربت.
ب: گاهى عامل مفعول به حذف ميشود و آن يا جائز بوده و يا واجب مىباشد.
جواز از حذف عامل در مواردى است كه قرينه بر حذف داشته باشيم مانند اينكه شما به مخاطب خود مىگوئيد: من ضربت.
و وى مىگويد: زيدا يعنى: « ضربت زيدا».
و وجوب حذف عامل در چهار مورد است باين شرح:
1- موردى كه از اهل لسان شنيده شده مانند: امرءا و نفسه يعنى دع امرء و نفسه.
2- منادى مانند: يا عبداللّه يعنى ادعوا عبداللّه.
3- باب اشتغال مانند: زيدا ضربته يعنى ضربت زيدا.
4- باب تحذير همچون: ايّاك و الاسد يعنى اتّق من الاسد.
ج: اصل در مفعول آنستكه از فاعل متأخّر آمده و فاعل بر آن مقدّم بيايد رعايت اين اصل در سه مورد واجب است باين شرح:
1- آنكه اعراب هيچكدام از فاعل و مفعول ظاهر نبوده و قرينهاى هم در بين نباشد مانند: ضرب موسى عيسى.
2- آنكه فاعل ضمير متّصل بفعل باشد مانند: ضربت زيدا.
3- آنكه مفعول به محصوربه « الّا » يا « انّما » باشد همچون: ما ضربت الّا زيدا يا ما ضرب زيد الّا عمرا.
و در سه مورد نيز مراعات اصل مذكور ممتنع بوده بلكه تقديم مفعول بر فاعل