ترجمه: حادث اسمى كه از مصطلحات من بوده يعنى از امورى است كه من آنرا
بعنوان اصطلاح براى خود اختيار كردهام اينستكه رسم و اسم جديد و حادثى باشد
محوشوند.
كلمه « جا » در متن بخاطر ضرورت شعرى با الف مقصوره بايد قرائت
شود. و لفظ « حديث » يعنى جديد و وجه جديد بودن آن اينستكه:
زمانيكه حقتعالى وجود داشت با آن هيچ چ يزى نبود نه اسمى بود و نه
رسمى و نه صفتى و نه تعيّنى پ س اسماء و رسوم از مرتبه احديّت حادث شده و
بخود وجود گ رفتند.
و همانطوريكه هر اسم و رسمى حديث بوده يعنى قبلا كون و تحقّق
نداشته بايد بگوئيم پ س از تحقّق يافتن نيز مطموس و منمحى و زائل مىشود چ ه
آنكه تمام بسوى ملك ديّان و ربّ الارباب مىگردند پ س غير از ذات احديّت هيچ
موجود ديگرى و لو از قبيل اسماء و صفات باشد وجود ندارد چ نان چ ه سيّد الاولياء
وجود مقدّس مولانا امير المؤمنين على عليه الصّلود و السّلام فرمودند:
كمال اخلاص آنستكه صفات را از حضرت ربّ العزّة نفى و سلب كنى.
و اين اصطلاح (حادث اسمى) را من از كلام الهى اقتباس كردهام كه
فرموده: ان هى الّا اسماء سمّيتموها انتم و آبائكم ما انزل اللّه بها من سلطان.
و از كلام مولانا امير المؤمنين عليه الصّلوة و السّلام است كه فرمودند:
توحيد حقتعالى آنستكه آن جناب را از خلقش متميّز و متشخّص نمائى.
و حكم تميز و تشخيص آنستكه بمناط بينونت صفت بوده نه بينونت عزلى
چ نان چ ه در بيت بعدى آوردهام:
شرح فارسى:
توضيح
حادث اسمى و اصطلاح مرحوم مصنّف (ره)
در نوشتهجات مرحوم مصنّف اين كلمه « حادث اسمى» بسيار ديده