سپس مصنّف مىفرمايد:
اگر « كاف » در « كصور » تمثيليّه باشد مراد بصور معنائى است همچون
خيالات بنا بر اينكه علم به آنها بواسطه انشاء و فعاليّت ذهن باشد.
و اگر كاف تشبيهيّه باشد مقصود تشبيه فعل بقبول است بنا بر اينكه بحلول
قائل باشيم و شرح و تقرير آن اينستكه بگوئيم:
وقتى علم نفس باين صور در حاليكه صور مقبول و نفس قابل فرض گ رديد و
نسبت مقبول بقابل بالامكان دانسته شد حضورى باشد پ س علم علّت فاعليّه بمعلول
بطريق اولى بايد حضورى باشد زيرا نسبت معلول به فاعل بالوجوب است مخصوصا
كه فاعل حقتعالى بوده كه معلول را از ليس محض و عدم بحت به ايس و جهان
هستى آورده و معطى كمال هرگز خود فاقد آن نبوده و از حيطه وجود و سعه نورش
هرگز معلول پ نهان و مخفى نمىماند پ س در معطى كمال چ ه احتياجى به صورت
است تا آنرا وسيله براى انكشاف معلول برايش قرار داد.
سپس در تعريف علم حصولى و حضورى مىفرمايد:
اوّل يعنى علم حصولى عبارتست از صورت شيئى كه براى شيئ حاصل
شود.
و دوّم يعنى علم حضورى عبارتست از حضور الشّيئ يعنى نفس آن شيئ نه
صورتش براى شيئ ديگر و از اينرو حضرات گ فتهاند:
علم حضورى عبارتست از علمى كه عين معلوم خارجى است.
شرح فارسى:
توضيح
تقسيمات علم
براى علم تقسيماتى است كه ذيلا درج مىشود:
1- علم يا حصولى است و يا حضورى.
علم حصولى: قبلا تعريفاتى كه گ ذشت راجع به همين قسم از علم بود و
گ فتيم كه مصنّف تعريفى را اختيار كردهاند كه از مقوله كيف مىباشد و در اينجا
دو مرتبه آن تعريف را آورده (صورة حاصله از شيئ).