الف:
«فاصبرلحكم ربّك و لا تطع منهم آثما أو كفورا» ( الأنسان: 76- 24)
ب: «قلمن يرزقكم من السّموات و الأرض قل اللّه و إنّا او إيّاكم لعلى هدى
أو فى ضلال مبّين»
( سبأ: 34- 24)
جواب
1- واو براى مطلق جمع بين معطوف و معطوف عليه مىآيد چه معطوف در حكم بر
معطوف عليه مقدّم بوده و چه مؤخر مانند: جاء زيدد و عمرو، در اين مثال از « واو » نمىتوان استفاده كرد محبئ عمرو بعد از مجيئ زيد بوده يا قبل از
آن و يا احيانا مقارن با هم صورت گرفته است ولى « فاء » براى ترتيب بدون مهلت مىآيد يعنى دلالت مىكند كه معطوف در حكم
بعد از معطوف عليه بوده البته بدون اينكه بينشان فاصله و مهلت باشد مانند قام زيد فعمرو،
اين مثال را در وقتى مىگويند كه قيام زيد مقدّم بر قيام عمرو بوده بدون اينكه
بينشان فاصلهاى باشد و امّا « ثمّ » براى ترتيب با مهلت مىآيد مانند دخل زيد ثمّ
خالد، در اين مثال كلمه « ثمّ » دلالت مىكند بر اينكه دخول خالد بعد از زيد و
با فاصله بوده است.
2- اگر چه حتّى از نظر دلالت بر ترتيب و مهلت همچون « ثمّ » مىباشد ولى فرقشان اين است كه مهلت در « حتّى » كمتر از مهلت در « ثمّ » مىباشد.
3- در حتى شرط است كه معطوفش در معطوف عليه داخل باشد و آنرا به اين
منظور مىآورند كه يا افاده قوّت نموده مانند: مات النّاس حتّى الانبياء يعنى
انبياء كه از مردم قوىتر هستند نيز مىميرند و يا افاده ضعف كرده مانند: قدم
الحاج حتى المشاة يعنى پيادههاى از حاجىها كه ضعفاء ايشان مىباشند نيز از سفر
حج آمدند.
4- « او » و « امّا » و « ام » دلالت بر ثبوت حكم براى يكى از دو امر بطور
غير معين دارند مانند: مررت برجل او امرئة يعنى مرور من يا بر مرد بوده و يا بر زن
بطور غير معيّن.
5- و امّا تعيين عاطف و معطوف و معطوف عليه در مثالهاى مذكور: