ثانيا: كلمه غير فصيح در يك جمله سبب خروج جمله از فصاحت نمى شود
چنانچه اشتمال كلامى بر يك كلمه غير عربى باعث نمىشود كلام غير عربى باشد.
شارح در جواب اينكلام مىگويد:
قياس فصاحت بعربى درست نيست زيرا اگرچه در عربى بودن كلام لازم نيست
تمام كلماتش عربى باشد و مجرّد اشتمال آن بر يك كلمه غير عربى موجب خروجش از عربى
بودن نمىشود لكن در فصاحت كلام اينطور نيست چه آنكه فصاحت كلام معلول فصاحت كلمات
بوده و در فصاحت كلام، فصاحت تمام كلمات اعتبار شده و در اين جهت فرقى بين كلام
قصير و طويل نمىباشد از اين گذشته خود ايشان (زوزنى) كلام در عبارت سابق مصنف را
همانطوريكه قبلا گذشت به غير كلمه تفسير نموده و بنابراين تفسير لازم مىآيد مركب
تام و ناقص هركدام كه مشتمل بر كلمه غير فصيح باشند از فصاحت خارج شوند چه آنكه
فصاحت كلمات چنانچه گفتيم در فصاحت كلام لحاظ شده است ولى به تفسير ما كه كلام را
منحصر در مركّب تام دانستيم تنها همين فرد غير فصيح مىشود نه مركّب غير تام زيرا
در اين قسم از مركّب كسى فصاحت آنرا منوط به فصاحت مفردات و كلمات ندانسته، علاوه
بر اين اشكالات بفرض ملتزم شويم فصاحت كلام همچون عربيّت آن بوده و فصاحت مفردات
در فصاحت آن لحاظ نشده است در نتيجه سوره از فصاحت خارج نشد بلكه آيه نيز بمجرّد
يك كلمه غير فصيح از درجه اعتبار ساقط نگشته است ولى اشكال اساسى اينست كه همين
مقدار وجود كلمه غير فصيح در قرآن شريف بايد حاكى از عجز يا جهل صاحب