مقصود از [و الا] اينست كه و اگر قلب متضمن اعتبار لطيف نباشد مردود
است و وجه مردود بودن آن اينست كه عدول از مقتضاى ظاهر بوده بدون آنكه نكته مورد
اعتنائى در آن باشد همچون قول قطامى:
فلمّا ان جرى سمن عليها
كما
طينت بالفدن السياعا
يعنى: پس چونكه جارى شد چاقى و فربهى بر آن شتر مانند آن باشد كه
بمالى تو كاهگل را بقصر.
كلمه [الفدن] يعنى قصر و [سياع] بمعناى كاهگل است.
در عرف گفته مىشود طينت السّطح و البيت يعنى پشت بام و خانه را با
كاهگل مرمّت نمودم.
انتقاد
ممكن است در مقام اشكال گفته شود:
اين بيت متضمن مبالغه در چاقى ناقه است بحدى كه اگر [طينت الفدن
بالسياع] مىگفت يعنى [باء] را بر سر سياع داخل مى كرد و قلب را مرتكب نمىشد اين
مبالغه از كلام استفاده و بدست نميآمد چه آنكه از اين قلب اينطور استفاده مىشود
كه كاهگل قصر در ضخامت و قطر بحدّى است كه آنرا بايد اصل و قصر را فرع قرار داد
چنانچه چاقى در شتر نيز باين گونه است يعنى چاقى اصل شده و خود ناقه فرع آن