الف: براى زيادى تمكّن و استقرار مانند [ قل
هو اللّه احد اللّه الصّمد ].
و نظير آن از غير باب مسنداليه است مثال [ و
بالحق انزلناه و بالحق نزل ].
ب: ادخال وحشت در قلب سامع و پرورش دادن دهشت در او.
ج: تقويت دائمى در مأمور.
و مثال ايندو قول خلفاء است كه مىگويند: امير المؤمنين يأمرك بكذا.
و بر وضع اسم ظاهر بجاى ضمير براى تقويت داعى در مأمور آمده از غير
باب مسنداليه مثال:
[ فاذا عزمت فتوكل على اللّه ].
د: استعطاف و جلب عطوفت و مهربانى مانند قول شاعر:
الهى عبدك العاصى اتاكا.
شارح گويد:
ضمير در [كان] به اسم ظاهرى كه بجاى ضمير قرار داده شده راجع بوده و
در [غيره] به اسم اشاره عود مىكند.
و مقصود از [زيادة التمكّن] اينست كه مسنداليه را متمكّن و مستقر در
نزد سامع قرار دهند.
و مراد از [الصّمد] در آيه [ اللّه الصّمد ] كسى است كه ديگران براى رفع
حاجات بسويش متوجه مىشوند شاهد در اينستكه [هو الصّمد] نفرموده زيرا قصد زياد
نمودن استقرار و تمكن در سامع مىباشد.
و ضمير در [نظيره] به [ قل هو اللّه احد، اللّه الصّمد ] در اينكه