و تأخير نمود كه از افاده تخصيص در آن مانعى نباشد مانند: رجل جاءنى
چه آنكه معناى آن اينست كه فقط رجل آمد نه زن (تخصيص جنس) يا فقط يكمرد آمد نه
بيشتر (تخصيص فرد) و لذا در آن هيچ مانعى از دو تخصيص مزبور نيست بخلاف مثال معروف
شرّ اهرّ ذا ناب (شرّ عظيمى بصدا آورد صاحب نيش را) زيرا در اين مثال هم مانع از
تخصيص جنس وجود دارد و هم از تخصيص فرد:
\ توضيح المباني في شرح مختصر المعاني ؛ ج1 ؛ ص508
ا مانع از تخصيص اوّل: وجهش اينست كه نمىتوان گفت:
( المهر شرّ لا خير) يعنى بصدا درآورنده سگ تنها شرّ است نه خير، زيرا
تخصيص را در جائى مىآورند كه مخاطب توهّم خلاف آنرا نموده باشد و بديهيست كه
[مهرّ] بلحاظ شرّ محض بودنش توهّم خير در آن راه ندارد تا محتاج به اتيان كلامى
باشيم كه افاده تخصيص كند.
امّا مانع از تخصيص دوّم: جهتش اينست كه بسيار بعيد به نظر مىآيد كه
چنين تركيبى را اهل محاوره در اين قبيل تخصيص استعمال كنند و در كلام هيچيك از
فصحاء ديده نشده كه از ان اراده اينمعنا را كرده باشند: مهر فقط يك شرّ است نه
بيشتر و گويا عدم اراده اينمعنا باين جهت باشد كه كلام مزبور در مقام تحريض و بعث
بر دفع شرّ گفته ميشود و حال آنكه تخصيص فرد و اراده معناى مزبور با آن منافى بوده
و چه بسا موجب سستى در دفع شرّ بشود.
استدراك
ولى با تفاصيل مزبور مشاهده مىشود كه حضرات اهل ادب تصريح نمودهاند
كه مثال مزبور مفيد تخصيص است لاجرم براى توجيه