خطاب با حضرت حقتعالى كلامش را طول داده و مسنداليه را با اينكه مىتوانست
حذف كند ذكر نموده و گفت هى عصاى.
10- بجهت بوحشت انداختن سامع: چنانچه بگوئيم:
امير المؤمنين يأمرك بكذا كه سامع بعد از شنيدن نام مزبور قادر بر
تخطى نيست.
11- اظهار تعجّب چنانچه گوئيم: طفلى با شيرى درآويخت.
12- بمنظور شاهد آوردن در قضيّهاى چنانچه به كسى كه در واقعهاى حاضر
بوده وقتى از قول خودش بخواهيم واقعه را نقل كنيم مىگوئيم طبق گفته خودت: زيد
عمرو را كشت، پس مىبايد قصاص شود.
13- بمنظور تسجيل بر سامع تا راهى براى انكارش باقى نماند:
چنانچه قاضى بشاهد بگويد آيا زيد اقرار بقتل نفس نمود يا نه؟
شاهد بگويد: بلى.
سپس قاضى در حضور زيد بگويد: زيد قتل فلانا فيجب عليه القصاص.
كه در اين مثال تصريح بذكر مسنداليه بخاطر اينست كه زيد انكار قتل را
ننمايد و بگويد شاهد ديگرى را قاتل معرفى نموده نه من را.
متن: و اما تعريفه فبالاضمار لانّ المقام للمتكلّم او الخطاب او الغيبة.
شرح عربى و اما تعريفه اى ايراد المسند اليه معرفة.
و انّما قدّم ههنا التعريف و فى المسند التنكير لانّ الاصل فى المسند
اليه التعريف و فى المسند التنكير.