وجه دوّم از جمع بين اين اخبار آنستكه بگوئيم ........ و حاصل آنچه
فرموده اينست:
اخبار مانعه را حمل مىكنيم بر فرد شايع آن عصر و زمان يعنى عصر
عبّاسيان و امويان و فرد شايع غناء در عصر مزبور در آن زمان اين بود كه غناء را
بطرز لهو عملى مىساختند يعنى مجالس فجور و فسوق ترتيب مىداده و در آن از خمور و
عمل بملاهى استفاده كرده و نيز در آن محافل زنان و مردان بطور مختلط شركت داشته و
همواره زنان بمطالب باطل تكلّم مىكردند و آنها را بسمع مردان مىرساندند.
و بديهى است حمل لفظ « الغناء » كه مفرد معرّف است بر اين افراد شايع در آن
زمان هيچ بعيد نيست. سپس روايت على بن جعفر را كه بعدا نقل خواهد شد و نيز روايت « اقرأ و القرآن» كه قبلا نقل
شد را ذكر كرده و پس از آن اين عبارت معصوم عليه السّلام را كه « ليست بالّتى يدخل عليها
الرّجال» را جهت تأييد حمل مذكور نقل نموده است و پس از آن فرموده:
در اين حمل اشعار و اشاره است باينكه منشاء منع در غناء پارهاى از
امور محرّمه بوده كه با غناء همراه و مقرون قرار مىدادند همچون لهو و غير آن.
و سپس سخن را ادامه داده تا جائيكه فرموده:
در تعدادى از اخبار منع از غناء مضمونى آمده كه مشعر است باينكه غناء
چون لهو و باطلست حرام مىباشد پس در هرموردى كه عنوان لهو و باطل صادق بود البّته
بايد حكم بحرمت نمود و در غير آن حرمت بدون دليل مىباشد و پرواضح است كه صدق
ايندو عنوان (لهو و باطل) در قرآن و ادعيّه و اذكارى كه با اصوات و الحان خوش
خوانده مىشوند و انسان را بياد بهشت آورده و شوق به عالم بالا را در شخص تهييج
مىنمايند محلّ تأمّل است.
پس از آن فرموده:
از اين بيانات و تفاصيل كه بگذريم بين اخبار غناء و اخبار بسيار ديگر
كه بحد تواتر رسيده و جملگى بر فضيلت قرائت قرآن و ادعيه و اذكار با صوت حسن و