دفع سحر با سحر جايز است و ادلّهاى كه ما را از اعمال سحر منع نموده
منصرف بصورتى بوده كه از آن غرض راجح شرعى نداشته باشند و امّا در فرض مزبور
مىتوان گفت نه تنها ادلّه مانعه سحر را تحريم نكرده بلكه دو دليل نيز بر جوازش
وجود دارد:
الف: اصالة الجواز.
ب: اخبار وارده كه ذيلا ببرخى از آنها اشاره مىكنيم.
نقل اخبار دالّه بر جواز دفع سحر با سحر
از جمله اين اخبار، خبر احتجاج است كه قبلا نقل گرديد.
و نيز از جمله آنها خبرى است در كتاب كافى شريف، از قمى، از پدرش، از
شيخى از اصحاب كوفى، وى مىگويد:
عيسى بن سقفى محضر مولانا ابى عبد اللّه عليه السّلام مشرّف شد و عرض
كرد:
فدايت شوم، مردى هستم كه حرفهام عمل سحر مىباشد و در قبال اينعمل
از مردم اجرت مىگيرم و معاش خود را از اينطريق مىگذرانم و از همين راه مستطيع
شده و حجّ بجاى آورده و توفيق ملاقات شما برايم حاصل گرديده و اكنون از اينعمل
توبه كردهام، آيا راهى براى جبران ماسبق برايم هست يا نيست؟
حضرت فرمودند:
گرهها را باز كن نه آنكه با سحر كارى بكنى كه در امور مردم گره
بياندازى.
مرحوم صدوق در كتاب علل بهمين روايت اشاره كرده و مىفرمايد:
در روايتى آمده است كه توبه ساحر حلّ كردن و گشودن است نه عقد كردن و
گره زدن.
مرحوم مصنّف مىفرمايند:
ظاهر مقابله بين حلّ و عقد در جواز سحر و عدمش آنستكه هركدام از
ايندو