ظاهرا در صدق سبّ شرط نيست كه مسبوب حاضر و مواجه با سابّ باشد بلكه
اگر در غياب كسى وى را مورد ناسزا و دشنام قرار دهند بفعل مزبور سبّ اطلاق كرده و
تمام احكام مترتّب بر دشنامى كه بشخص مواجه و حاضر مىدهند نيز بر آن بار مىباشد.
بلى، در صدق سبّ البتّه قصد اهانت و نقص شرط مىباشد باين معنا زمانى
دشنام را سبّ گفته و احكام آن را دارد كه دشنامدهنده قصدش از آن اهانت و تنقيص
شخص مسبوب باشد.
بنابراين نسبت بين سبّ و غيبت عموم و خصوص من وجه مىباشد و على
الظّاهر در مادّه اجتماع كه هم عنوان غيبت صادق بوده و هم سبّ عقاب متعدّد است چه
آنكه صرف ياد نمودن شخصى بواسطه ذكر چيزى كه او اگر بشنود از آن بدش مىآيد غيبت
است اگرچه گوينده قصد اهانت باو را نداشته باشد بنابراين اهانت بوى فعل حرام
عليحدّهاى مىباشد لذا در موردى اگر هردو اجتماع نمودند قهرا عقاب و مؤاخذه فاعل
بايد متعدّد باشد.
سپس مرحوم مصنّف مىفرمايند:
قابل ذكر است سبّ مؤمنى كه متظاهر بفسق است جايز بوده و از حرمت سبّ
مستثنا است و دليلش همان بيانى است كه در مبحث غيبت راجع به جواز غيبت متجاهر بفسق
ذكر خواهيم نمود و آن اينستكه متظاهر و متجاهر بفسق احترامى از نظر شرع ندارد.
پس از آن مىفرمايند:
آيا در جواز سبّ متظاهر بفسق شرط است كه از باب نهى از منكر بوده در
نتيجه شرائط آنرا بايد رعايت نمود يا مطلقا جائز است اگرچه اين شرائط فراهم