آنكه سامع دانست فلان لفظ همچون « اسد » براى معناى كذائى يعنى حيوان درّنده وضع شده بمجرّد استماع اين
لفظ ذهنش به معناى مذكور منتقل مىگردد و همانطوريكه اشاره شد نفس علم وى بوضع
علّت براى انتقال بمعناى ياد شده مىباشد بدون وساطت امر ديگر از اينرو متكلّم
معناى مزبور را چه اراده كرده و چه اراده نكرده باشد دلالت مشار اليه يعنى دلالت
تصوّريّه حاصل است پس در تحقّق دلالت غير از علم بوضع هيچ امر ديگرى دخالت ندارد و
نبايد آنرا تابع اراده متكلّم دانست.
نقد مرحوم مصنّف به مشهور
مرحوم مصنّف مىفرمايد:
كلامى كه مشهور و معروف است و گفتهاند دلالت تابع اراده نيست صحيح
نبوده بلكه حقّ از نظر ما اينستكه دلالت تابع اراده مىباشد و تا آنجائيكه ما
اطّلاع داريم اوّلين كسيكه باين نكته توجّه پيدا كرده و متنبّه بآن گرديده مرحوم
سلطان المحقّقين خواجه طوسى قدّس سرّه مىباشد.
و در عين حال قبول داريم كه دلالت تصوّريّه معلول وضع بوده و تابع
اراده متكلّم نيست.
و جمع بين ايندو كلام آنستكه مىگوئيم:
دلالت تصوّريّه در واقع دلالت نيست بلكه از قبيل تداعى معانى است
يعنى همانطوريكه برخى از معانى انسان را بياد معانى ديگر مىآورد نظير اينكه از
ديدن پسر انسان ياد پدر او مىافتد يا از نظر كردن شخصى به فكر كسى كه با وى
مشابهت دارد مىآيد در اينجا نيز از استماع لفظ معناى آن بياد مىآيد بدون اينكه
آنرا اصطلاحا دلالت بخوانند و اگر هم اين اسم را بر آن اطلاق كردهاند از باب مجاز
يا استعاره است زيرا بين آن و دلالت علاقه مشابهت وجود دارد.
پس كلام مشهور در باب دلالت تصوّريّه صحيح و متين است ولى نه اينكه
دلالت بوده و تابع اراده متكلّم نباشد بلكه همانطوريكه گفتيم رأسا بآن دلالت
نگويند و دلالت واقعى و حقيقى همان دلالت تصديقيّه است كه مشهور نيز آنرا تابع