تعريف ياد شده صحيح نيست مگر آنكه براى تعبّدى و توصّلى اصطلاح ديگرى
منظور باشد مثلا از « تعبّد » تسليم امر حقتعالى و مطيع بودن نسبت بمأموربه
مقصود بوده اگرچه مأموربه واجب توصّلى بمعناى اوّل باشد چنانچه برخى از تعبيرات
نيز شاهد و گواه بر اين ادّعاء است مثلا مىگويند:
نعمل هذا تعبّدا يا نعمل هذا من باب التّعبّد يعنى اين فعل را از باب
تسليم امر حقتعالى بجاى آورده اگرچه مصلحت و غرض مطلوب از آنرا نمىدانيم چيست.
و بنابر اصطلاح اوّل در واجب توصّلى و تعبّدى اگر نسبت بواجبى احراز
نموديم كه از قبيل واجبات توصّلى يا تعبّدى است اشكال و ايرادى در بين نبوده
باينمعنا كه در صورت تعبّدى بودن واجب را بايد بقصد قربت اداء نموده و در فرضى كه
توصّلى باشد بدون نيّت تقرّب مىتوان آنرا اتيان كرد.
و امّا اگر در آن شكّ داشته و ندانيم آيا توصّلى است يا تعبّدى بين
اصوليّون اختلاف است:
برخى فرمودهاند اصل آنستكه آنرا تعبّدى فرض كنيم و گروهى ديگر
گفتهاند اصل آنستكه توصّلى باشد و براى توضيح اين مسئله و بيان مختار خود شايسته
است امورى چند برسم مقدّمه ذكر گردد:
بيان مراد
قوله: ما كان الدّاعى للامر به معلوما: مثل امر به تطهير لباس براى
نماز كه غرض از امر مزبور ازاله نجاست و حصول طهارت مىباشد.
قوله: و هو ما لم يعلم الغرض منه: نظير امر به رزه يا نماز كه
كسى غير از علّام الغيوب به غرض از آن واقع و آگاه نمىباشد.
قوله: الّا اذا اريد به: ضمير در « به » به تعريف راجع است.