آنكه طبق نقلى كه از مرحوم رضى (نجم الأئمّه) شده بعضى صورت دوّم را
به فرض چهارم قياس و تشبيه نموده و به مبنى بودن آن در هردو حالت معتقد شدهاند و
اين نقل كلام مصنّف در كتاب كافيه را ردّ مىنمايد چه آنكه وى در كتاب مذكور گفته
است:
اتّفاقى ارباب ادب است كه « اىّ » در صورت دوّم معرب مىباشد.
و چنانچه ذكر شد برخى آنرا در اينحال مبنى دانستهاند و اين خود كلام
مصنّف را ردّ و نفى مىكند.
بناء برضمّ و مثال اىّ در حالت بناء
شارح گويد:
در صورت چهارم كه « اىّ » مبنى مىشود بنائش برضمّه است و وجه آن اينستكه در اينحال به قبل و
بعد شباهت پيدا مىكند چه آنكه از ايندو كلمه (يعنى قبل و بعد) در حال بناء برضمّ
مضاف اليه كه مبيّن آنها مىباشد محذوف شده و عينا از « اىّ » نيز در حالت چهارم مبيّنش يعنى صدر صله حذف گرديده لاجرم بيكديگر
شباهت داشته و همانطوريكه دو كلمه مذكور مبنى برضمّ هستند « اىّ » نيز مىبايد بهمان حركت مبنى گردد.
مؤلّف گويد:
عين همان اشكاليكه شارح به مستدلّ بروجه بناء « اىّ » وارد كرد و اظهار نمود علّت مذكور در حالت دوّم نيز وجود دارد پس طبق
آن لازم است اىّ در حالت دوّم نيز مبنى گردد به خود ايشان متوجّه شده و مىگوئيم
اگر علّت بناء برضمّ در حالت چهارم امرى باشد كه ذكر گرديد اين علّت در صورت دوّم
نيز موجود است زيرا در اينصورت صدر صله « اىّ » كه مبيّن آنست حذف شده پس بايد در اينحال نيز اىّ مبنى برضمّ بشود و
حال آنكه خود شارح بآن قائل نيست.