كه ضمير در « لابويه » به ميّت راجع است و آن نه لفظا در عبارت آمده و نه معنا ولى چون از
كلام استفاده مىشود پس در حكم ذكر است.
سپس مىگويد:
منظور از ضمير حاضر، غير غائب است اعمّ از آنكه مخاطب بوده يا متكلّم
باشد.
مخاطب مانند انت و متكلّم نظير انا.
پس از آن مىافزايد:
اهل بصره بجاى كلمه « ضمير » لفظ « مضمر » را بكار
مىبرند چنانچه اهل كوفه بجاى ايندو كلمه عبارت كنايه و مكنّى را استعمال مىكنند.
ايراد و سؤال
گفته شد يكى از اقسام ضمير، ضمير حاضر است يعنى لفظى كه دلالت برشخص
حاضر مىنمايد.
اين عبارت شامل اسم اشاره نيز مىشود چه آنكه مدلول اسم اشاره نيز
شخص حاضر مىباشد مثل « هذا » كه برشخص حاضر در مجلس تكلّم دلالت مىنمايد پس با اين ترتيب بايد
اسم اشاره را از اقسام ضمير دانست در حاليكه اينطور نبوده بلكه آنرا در مقابل ضمير
قرار دادهاند.
جواب
اين ايراد وارد نيست زيرا اسم اشاره همچون ضمير حاضر براى حاضر وضع
نشده است بلكه موضوع له آن شخص است كه مورد اشاره واقع مىشود كه البتّه لازمه
مشار اليه حضور آن در مجلس تخاطب و سخن است و اين فرق دارد با موضوع له ضمير حاضر
كه نفس موضوع له شخص حاضر است و بعبارت ديگر: