نكرة قابل ال، حالكونه، مؤثّرا، التّعريف كرجل بخلاف حسن، فانّ ال
الدّاخلة عليه لا تؤثّر فيه تعريفا، فليس بنكرة.
او، ليس بقابل لال، لكنّه، واقع موقع ما قد ذكرا، اى ما يقبل ال كذى،
فانّها لا تقبل ال لكنّها تقع موقع ما يقبلها و هو صاحب.
ترجمه و شرح:
مبحث نكره و معرفه
مصنّف گويد:
نكره عبارتست از اسمى كه الف و لام مؤثّر را بپذيرد.
شارح گويد:
مقصود از الف و لام مؤثّر، الف و لامى است كه اثرش تعريف مدخول خود
باشد و بعبارت ديگر:
الف و لامى است كه پس از داخل شدن برسر نكره آنرا معرفه نمايد.
مثال نكره مانند: رجل كه برشخص معيّن و معلومى دلالت ندارد ولى چون
الف و لام تعريف را مىپذيرد لاجرم بعد از دخول الف و لام براوّلش الرّجل شده يعنى
شخص معيّن و معهود، پس رجل قبل از دخول الف و لام از مصاديق و افراد اسماء نكره
محسوب مىشود بخلاف كلمه « حسن » كه نكره نيست زيرا الف و لامى كه برابتداء آن داخل مىشود اثرش تعريف
نيست.
سپس مصنّف گويد:
يا اگر الف و لام تعريف را نپذيرفت قائممقامى كلمهاى باشد كه آن
لفظ منوب عنه الف و لام مزبور را بپذيرد.
شارح گويد:
مانند كلمه « ذو » چه آنكه خود اين لفظ الف و لام را نمىپذيرد ولى بجاى لفظى واقع شده
كه آن پذيراى ال مىباشد زيرا ذو بمعناى « صاحب »