نسبت به ما كه از خطابات شفاهيّه قرآن به دور بودهايم چنين دليلى
قائم است، بنابراين، بعقيده ما اين بحث چندان ثمرهاى ندارد چون چه به شمول خطابات
نسبت به غائبين و معدومين قائل شد. و چه آنها را شامل ندانيم در هردو صورت ظواهر
اين خطابات براى ما حجّت مىباشند.
بحث هشتم حكم ضميرى كه به بعضى از افراد عام رجوع مىكند
ضميرى كه بدنبال عام درآمده و به بعضى از افراد آن راجع باشد آيا
موجب تخصيص عام بوده يا آنرا تخصيص نمىدهد؟
در اينمسئله بين ارباب اصول اختلاف است:
برخى ضمير را مخصّص عام دانسته و بعضى اينمعنا را انكار كردهاند.
مثال
مثال آن آيه شريفه است كه حقتعالى در آن ميفرمايد:
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَ تا جائى كه فرموده:
وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ.
در اين آيه شريفه كلمه « المطلّقات »
جمع محلى بالف و لام بوده، لذا عام محسوب ميشود چه آنكه هم مطلّقات رجعيّه را شامل
شده و هم مطلّقات بائن را فرامىگيرد، در حاليكه ضمير در « بعولتهنّ » بخصوص رجعيّات عود مىكند، حال كلام در اينستكه، عود اين ضمير به
خصوص رجعيّات موجب ميشود كه المطلّقات تخصيص پيدا كند يا چنين نيست؟
مىگوئيم:
امر دائر است بين اينكه در عام تصرّف كرده و بگوئيم از آن خاص اراده