responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 948

فنظر اليها شزرا يزيد پليد نگاهى از روى غضب به دختر امير عرب زينب عليها السّلام نمود كه اهل مجلس يقين كردند الان آن مخدّره را بقتل مى‌رساند عبد اللّه پسر عمرو عاص مطلب را دريافت كه الان يزيد حكم به قتل زينب مى‌كند از جا برخاست نزد تخت رفت و سرير شرير يزيد را بوسيد گفت انّ الّذى كلّمتك ليس شئ تأخذ به فسكن غضبه يعنى اين سخنانى كه اين زن اسير بتو گفت از آنها نيست كه بخواهى مؤاخذه كنى يعنى داغديده است دلسوخته است هرچه مى‌گويد جگرش سوخته كه مى‌گويد غضب يزيد ساكت شد

مكالمات امام سجاد عليه السّلام با يزيدپليد

مرحوم ابن شهرآشوب در مناقب مى‌نويسد :

چون اسراء آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به مجلس يزيد آوردند ثمّ انّ يزيد قال لزينب تكلّمنى فقالت هو المتكلّم يزيد پليد رو كرد به عليا مكرّمه زينب عليها السّلام خاتون و گفت اى دختر على عليه السّلام با من حرف بزن عليا مخدّره فرمود مرد حرف‌زن ما آن بزرگوار است يعنى زين العابدين عليه السّلام و امام بيمار اين اشعار را انشا فرمود

لا تطمعوا ان يهينونا فنكرمكم‌

و ان نكف الاذى عنكم و تؤذونا

و اللّه يعلم انّا لا نحبّكم‌

و لا تلومكم الّا تحبّونا

ماحصل كلام حضرت آنست كه طمع مداريد از ما كه شما ما را خوار و خفيف كنيد و ما شما را اعزاز و اكرام نمائيم اگر شما را اذيت نكنيم شما ما را اذيت مى‌كنيد امّا به ذات خدا خدا مى‌داند كه شما را دوست نمى‌داريم و شما را هم ملامت نمى‌كنيم كه شما ما را دوست نداريد .

يزيد گفت صدّقت يا غلام راست گفتى اى جوان امّا چون جدّ و پدرت آرزوى سلطنت داشتند ليكن الحمد للّه الّذى قتلهما و سفك دمائهما شكر خداى را كه خدا هردو آنها را كشت و خون آنها را ريخت .

امام زين العابدين عليه السّلام فرمود اى يزيد لم يزل النبوّة و الامرة لا بائى و اجدادى‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 948
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست