responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 882

اضرموا الينران و اخذوا السّيوف و المجنّ جسر خندق را بريدند و آتش در خندق افكندند تمام رعيت شمشير و سپر برداشتند براى اينكه نگذارند كسى از لشگر پسر زياد به بلد ايشان درآيد همينكه سپاه پسر زياد اين بديدند خود را به كنارى كشيدند از طرف شرقى آن بلد عبور كردند كاغذى به يزيد لعين نوشتند و واقعه آن بلد و هجوم عام را بالتمام درج كرده به قاصدى سريع السّير دادند كه براى يزيد برد آن ولد الزّنا غلام فرستاد ناظر آن بلده را گرفتند آنچه داشت غارت كردند ضياع و عقار اهل شهر را تاراج نمودند و كار اهل شيزر را زار كردند چون سپاه ابن زياد اين جرأت از اهل شيزر ديدند از آنجا رو به راه نهاده رسيدند به كفرطاب‌

واقعه كفرطاب‌[1]

كفرطاب قطعه كوچكى بود كه اخيار و ابرار در آن ساكن بودند چون از آمدن لشگر ابن زياد ملعون مخبر شدند فغلّقوا عليهم الأبواب دروازه‌هاى خود را به روى لشگر بستند بربرج و بارو نشستند اصلا آب و آذوقه به لشگر ندادند حتى از آب هم مضايقه كردند خولى بن يزيد عليه اللّعنة نزديك حصين آمده فرياد كرد يا قوم لستم فى طاعتنا اى مردم مگر در زير اطاعت و فرمان ما نيستيد چرا بما آب نمى‌دهيد در جواب گفتند فو اللّه لا نسقيكم قطرة واحدة به ذات خدا قطره‌اى آب به شما نخواهيم چشانيد و انتم منعتم الحسين عليه السّلام و اصحابه الماء شما بوديد كه آب را به روى اولاد ساقى كوثر بستيد و ايشان را با لب تشنه شهيد كرديد اكنون به شما آب نخواهيم داد چون آن جماعت اين بديدند از آنجا رفتند فانشاء علىّ بن الحسين عليهما السّلام‌

ساد العلوج فما ترضى بذا العرب‌

و صار يقدم رأس الامّة الذّنب‌

يا للرّجال و ما ياتى الزّمان به‌

من العجيب الّذى ما مثله عجب‌

ال الرّسول على الاقتاب عارية

و ال مروان يسرى تحتهم نجب‌


[1] بفتح كاف و سكون فاء يعنى پاك و طاب به معناى قريه است‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 882
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست