سليمان را دو برادر بود يكى از آنها در جنگ صفّين بدست امير المؤمنين
عليه السّلام كشته شده بود و يكى با اين برادر در حكومت شهر شريك بود و شهر ايشان دو
دروازه داشت يكى به سليمان تعلق داشت ديگرى به برادرش چون خبر
آمدن لشگر را به شهر شنيدند تهيّه و تدارك ديدند و تشريفات چيدند امّا
در باب ورود به شهر با هم مخاصمه كردند او مىگفت بايد از دروازه من وارد شوند ديگرى
مىگفت از دروازه من ميان دو ناصبى ملعون جنگ درافتاد فقامت الفتنة و هاجت الفساد فاخذ
السّيوف من الجانبين فاخذها و نفذت السّهام من الطّرفين منافذها و انقطع الأمن و الأمان
فقتل سليمان در ميان آن گيرودار سليمان
وارد نيران شد كه لشگر شمر عليه اللّعنة از آنجا نيز سراسيمه شده روى به حلب نهادند
فانقلبوا من شرّ المنقلب فانحدروا الى حلب .
در كامل السّقيفه مىنويسد :
عبور لشگر كفرآئين پسر زياد پليد به ميّا فارقين [1] افتاد در اين منزل كه لشگر عبور كردهاند از جاده سلطانى و اصلى نرفتند
بلكه از ترس محبّان اهل بيت عليهم السّلام از بيراهه حركت كردند لهذا ترتيبى از حركت
ايشان در كتب مقاتل نيست فقط نامى از منازلى كه به آن گذشتهاند برده
شده و آنها عبارتند از :
اندرين چنانچه در
كامل السقيفه آمده و ديگر شهر ايمد چنانچه صاحب
روضه نام آن را برده .
در مقتل ابو مخنف است كه از نصيبين به عين الورده و از آنجا به ناصر جمان
و از آنجا به دوغان عبور كردند .
در نسخه ديگر ابو مخنف آمده كه از عين الورده به دعوات رفتند و از والى
آنجا
[1] به فتح ميم و تشديد ياء اسم شهرى است كه زنى آنرا ساخت و
نامش ميّار فارقين بود .