responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 852

از قريش او را ديد، گفت : چه خبر آورده‌اى؟

عبد الملك گفت : از امير ببايد شنيد .

آن مرد قريشى گفت : انّا للّه و انّا اليه راجعون، به خداى كه حسين عليه السّلام را كشتند .

عبد الملك خود را به نزد عمرو بن سعيد والى مدينه رساند، وى از او پرسيد حال و خبر چيست؟

عبد الملك گفت : آنچه فرح و سرور تو را افزون كند، حسين بن على عليهما السّلام كشته شد .

عمرو بن سعيد گفت : بيرون برو و نداء كن و اين خبر را منتشر ساز

عبد الملك گويد : چون ندا دادم چنان فغان و شيون از خانه‌هاى هاشميان برآمد كه هرگز چنان نديده بودم دوباره نزد عمرو بن سعيد آمدم، چون مرا ديد شادى‌ها كرد در حالى كه مى‌خنديد اين شعر عمرو بن معدى كرب را خواند .

شعر

عجت نساء بنى تميم عجة

كعجيج نسوتنا غداه الارانب‌

گريه‌اى كه امروز از مخدّرات هاشميه مى‌شنويد عوض گريه‌اى است كه از زنان ما بنى اميّه در قتل عثمان مى‌شنيديد سپس عمرو بن سعيد برمنبر رفت و براى مردم خطبه خواند و يزيد را ستود و دعاء كرد و در اثناء سخن گفت :

انّها لدمة بلدمة و صدمة بصدمة كم من خطبة بعد خطبه و موعظة بعد موعظة، حكمة بالغة فما تغنى النّذر .

ما مى‌خواستيم تا حسين زنده بوده و كشته نشود ولى پيوسته ما را دشنام مى‌داد و ما او را مدح مى‌نموديم، او مى‌بريد و ما وصل مى‌كرديم بارى چه مى‌توان كرد او به خلافت و اطاعت يزيد تن نداد و ما رفع او را لازم دانستيم .

عبيد اللّه بن السّائب گفت : اگر صديقه طاهره زنده بود و سر بريده فرزند خويش را مى‌ديد براو مى‌گريست .

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 852
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست