responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 841

راوى كه يكى از ملازمين ابن زياد بود مى‌گويد : من از مجلس ابن زياد تا زندان به همراه اسيران بودم از هيچ كوچه‌اى نگذشتم مگر آنكه مملو از مرد و زن بود كه همه برصورت خود مى‌زدند و گريه مى‌كردند تا آنكه ايشان را داخل زندان كردند و درب آن را بستند .

و در حديث ديگر است كه ايشان را به خانه خرابى بردند كه در جنب مسجد كوفه بود .

مرحوم سيّد بن طاووس مى‌فرمايد :

حضرت عليا مخدّره زينب سلام اللّه عليها فرمودند :

لا يدخلن علينا بحّرة الّا امّ ولد او مملوكة فانهنّ سبين و نحن سبينا .

يعنى چون ما را به زندان بردند هيچ زن آزادى بدين ما نيامد بلكه كنيزان كه از كوفيان اولاد به هم رسانيده بودند يا نرسانيده بودند به ديدن ما آمدند زيرا كه ايشان اسيرشدگان بودند و ما نيز اسيران بوديم .

بارى آن غريبان در آن زندان گريان و نالان مشغول گريه و زارى و تعزيه‌دارى گرديدند

جسارت و اذيّت‌هاىپسرزياد مخذول به سر مطهّر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام‌

مرحوم مفيد روايت كرده است كه در صبح روز دوّم بعث برأس الحسين فدير به فى سكك الكوفة و قبائلها يعنى آن بى‌حياى بى‌دين امر كرد سر حضرت امام حسين عليه السّلام را در همه كوچه‌هاى كوفه و قبائل اعراب بگردانند .

مرحوم مجلسى در كتاب بحار روايت كرده است كه زيد بن ارقم گويد من برغرفه خود نشسته بودم ناگاه ديدم نيزه‌اى كه سر آن بزرگوار را برآن نصب كرده بودند محازى قصر من رسيد، شنيدم اين آيه شريفه را مى‌خواند : ام حسبت انّ اصحاب الكهف و الرّقيم كانوا من آياتنا عجبا

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 841
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست