responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 832

رحم كردم‌

شعر

چون كافر مفلسيم و چون قحبه زشت‌

نه دين و نه دنيا و نه اميد بهشت‌

پس از بارگاه مغموم و غضبناك بيرون آمد و مكرّر آن ملعون با خود مى‌گفت ذلك هو الخسران المبين در حق آن ملعون اين شعر مناسب افتاد

حسب الّذى قتل الحسين من الخسارة و النّدامة

انّ الشّفيع لدى الاله خصيمه يوم القيمة

احضار ابن زيادپليداهل بيت امام عليه السّلام را از زندان به مجلس خود و سخنگفتنبا ايشان‌

شب دوازدهم محرم اهل بيت امام عليه السّلام در زندان ابن زياد مخذول بسر بردند و پس از طلوع صبح دوازدهم و بسر آمدن آن شب غم‌بار و خون‌انگيز درب دار الاماره را گشودند و آب و جاروب كردند امراء و اعيان و وزراء و اركان روى ببارگاه آوردند ابن زياد بدبنياد با كمال تفرعن مانند نمرور و شدّاد آمد و برتخت سلطنت پا نهاد ملحدين و كفار و منافقين و اشرار برحوالى وى جمع آمدند و هريك در مقام خود قرار گرفتند فرّاشان و قراولان در درب دار الاماره با سپاه بيرون از شماره صف در صف زدند فامر اللّعين فى النّشأتين با حضار راس الحسين فى طشت من اللّجين ابن زياد فرمان داد برويد سر سلطان شهيدان حسين ابن امير مؤمنان را در طشت طلا بگذاريد و در حضورم حاضر كنيد فاحضره عنده و ساير الرؤس منصوبة على الأخشاب بالباب پس سر سلطان مظلومان را آوردند و در حضور آن كافر گذاشتند و نيز ساير سرها را كه قريب دويست سر بود در دار الاماره نگاهداشتند اراذل و اوباش رنود و قلاش به تفرج و تماشا جمع شده بودند و آن سرهاى نورانى بربالاى نيزه مانند شمع تابان و مشعل فروزان بود ثمّ‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 832
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست