responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 776

شمر طلاق داد و گفت سر را به من بده و از خانه من بيرون برو .

زن گفت : بيرون مى‌روم امّا سر را به تو نمى‌دهم هرچه اصرار و اذيت و آزار كرد سر را نداد تا آنكه آن‌قدر تازيانه و لگد به آن ضعيفه زد كه در زير لگد از دار دنيا رفت و با فاطمه زهرا عليها السّلام محشور شد .

رأى صاحب كتاب مطالب السّؤل‌

در كتاب مطالب السّؤل است كه حامل سر حسين عليه السّلام بشير بن مالك نام داشت و چون سر را پيش عبيد اللّه نهاد و گفت :

املاء ركابى فضّة و ذهبا

انّى قتلت السّيّد المحجبا

و من يصلّى القبلتين فى الصبا

و خيرهم اذ يذكرون النّبا

قتلت خير النّاس امّا و ابا

ابن زياد در غضب شده گفت : اگر مى‌دانستى چنين است چرا او را كشتى، بخدا كه چيزى به تو ندهم و تو را هم به او ملحق كنم، پس گردن او بزد .

فرمان عمر بن سعد ملعون به قطع سرهاى شهداء و فرستادن آنها را به نزدپسرزياد

پس از سپرى شدن شب پرغم و اندوه يازدهم و دميدن سفيده صبح از افق ابن سعد ملعون سر از خواب مرگ برداشت و به منظور چند كار در زمين كربلاء تا بعد از ظهر توقف نمود و سپس عصر آن روز بطرف كوفه حركت كرد چند كار مزبور عبارت بودند از :

الف : قطع كردن و بريدن سرهاى شهداء و تقسيم نمودن آنها بين رؤساى قبائل كه شرحش عنقريب خواهد آمد

ب : دفن كردن اجساد خبيثه و ابدان كشتگان خود

ج : اسب تاختن برابدان مطهّر شهداء و پايمان كردن آنها

امّا شرح بريدن سرهاى شهداء : در كتاب لهوف مى‌نويسد :

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 776
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست