responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 768

آزار برساند .

آن طفلان دل‌شكسته و پريشان‌خاطر گفتند : مادر بسيار درمانده شده‌ايم خوف داريم كه گرفتار بى‌رحمان شويم و بركوچكى ما رحم نكرده و هلاكمان كنند بيا تو امشب ما طفلان رنج‌ديده را به خانه‌ات ببر و در پناه خود بدار اميدواريم امشب شوهرت نيايد على الصباح از پيش تو خواهيم رفت .

آن زن دلش براحوال ايشان سوخت، گفت بيائيد تا بخانه رويم، آن دو نونهال مسرور شده و همراه آن زن به خانه‌اش رفتند، زن آن دو را وارد منزل نمود ابتداء دست و روى ايشان را شست و در اطاقى نيكو نشاند، طعام برايشان آورد آن دو غريب فرمودند :

مادر حاجتى به طعام نيست فقط سجّاده‌اى بياور تا روى آن نماز كنيم .

زن رفت و سجّاده آورد و آن دو نونهال پهلوى هم ايستاده و نمازهاى قضاى خود را بجا آورده و شكر الهى نمودند .

سپس آن زن بستر آورد و گشود و ايشان را تكليف به خواب نمود و رفت .

محمّد كه برادر كوچكتر بود به ابراهيم كه بزرگتر بود گفت : برادر جان مرا در بغل بگير و ببوى گمان مى‌برم كه امشب، شب آخر عمر من باشد و صبح را نخواهم ديد

شعر

دلم افتاده يك شورى كه گويا از جهان سيرم‌

اجل كرده خبر امشب مرا فردا كه مى‌ميرم‌

مرا گر دوست مى‌دارى ز رويم توشه بردار

تو خرّم باش در دنيا كه من از عمر دلگيرم‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 768
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست