responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 761

هرطرفى سراغ اين دو طفل را گرفتند تا به تلى رسيدند كه روى آن خار مغيلان روئيده بود و در زير بوته آن خار آن دو طفل يتيم را ديدند كه دست در گردن يكديگر انداخته، صورت به صورت هم گذاشته آن‌قدر گريه كرده‌اند كه زمين از اشگ چشمشان گل شده عليا مخدّره حضرت زينب سلام اللّه عليها خواهر را طلبيد، هردو ببالين ايشان نشستند قدرى گريستند، سپس حضرت زينب سلام اللّه عليهما فرمود : خواهر گريه ثمرى ندارد برخيز يكى را تو بردار و ديگرى را من برميدارم امّا آهسته بلند كن مبادا از خواب بيدار شوند زيرا گرسنه و تشنه‌اند ولى همينكه ايشان را بلند كردند ديدند هردو از دنيا رفته‌اند، خداوند متعال در روضه‌اى كه براى جناب موسى كليم عليه السّلام خواند فرمود :

يا موسى صغيرهم يميته العطش و كبيرهم جلده منكمش گويا همين اطفال صغير باشند كه از تشنگى مرده‌اند

2- بريدن ساربان انگشتان دست امام عليه السّلام را و شرح بدمآل آن ستمگر غدّار

مرحوم صدر قزوينى شرح حال اين كافر را بطور مفصّل از سه كتاب بحار و منتخب و تاج الملوك نقل كرده كه ما آنرا به طور مختصر در اينجا مى‌نگاريم :

مردى حجازى مى‌گويد روزى در يكى از كوچه‌هاى مدينه مى‌گذشتم به جابر بن عبد اللّه انصارى برخوردم كه بواسطه نابينائى غلامش دست او را گرفته و در حركت كمكش مى‌كرد ولى جابر سخت گريان بود، پيش رفتم و سبب گريه‌اش را پرسيدم؟

جابر گفت : هم‌اكنون از زيارت قبر مطهّر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى‌آمدم در بين راه اين غلام گفت : بدنم از ديدن هيئت مردى به لرزه آمده .

پرسيدم به چه صورت است؟

گفت : آقا مرد گدائى است كه رويش همچون قير سياه و موهايش گويا آتش‌

نام کتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) نویسنده : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    جلد : 1  صفحه : 761
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست